1 باز مرا عشق کهن تازه شد باز ز من شهر پر آوازه شد
2 دل ز برم رخت سفر بار کرد جان ز پیش تا در دروازه شد
3 رنج دل سوخته از حد گذشت درد دل ریش زاندازه شد
4 عشق اثیر ار چه کهن گشته بود مژده شما را که ز سر تازه شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 غنچه دو اسبه رسید با سپه ضیمران پهلوی گلگونشان کوفته از ضیم ران
2 سینه هامون گرفت جوشن ازرق شعار نیزه ی اغصان نمود بیرق اخضر عیان
1 خهی شاه انجم و فی الله ظلک نهادی قدم در حریم مبارک
2 بجائی رسیدی که یک برق لمعت سواد شب و روز عالم کند حک
1 اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
2 وگر، چو جان سخنپیشه معانی بین فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **