-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق
2 باز برآورد عشق سر به مثال نهنگ تا شکند زورق عقل به دریای عشق
3 سینه گشادست فقر جانب دلهای پاک در شکم طور بین سینه سینای عشق
4 مرغ دل عاشقان باز پر نو گشاد کز قفس سینه یافت عالم پهنای عشق
5 هر نفس آید نثار بر سر یاران کار از بر جانان که اوست جان و دل افزای عشق
6 فتنه نشان عقل بود رفت و به یک سو نشست هر طرف اکنون ببین فتنه دروای عشق
7 عقل بدید آتشی گفت که عشقست و نی عشق ببیند مگر دیده بینای عشق
8 عشق ندای بلند کرد به آواز پست کای دل بالا بپر بنگر بالای عشق
9 بنگر در شمس دین خسرو تبریزیان شادی جانهای پاک دیده دلهای عشق