از پی شمس حق از جلال الدین محمد مولوی غزل 148

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

از پی شمس حق و دین دیده گریان ما

1 از پی شمس حق و دین دیده گریان ما از پی آن آفتابست اشک چون باران ما

2 کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال چونک هستی‌ها نماند از پی طوفان ما

3 جسم ما پنهان شود در بحر باد اوصاف خویش رو نماید کشتی آن نوح بس پنهان ما

4 بحر و هجران رو نهد در وصل و ساحل رو دهد پس بروید جمله عالم لاله و ریحان ما

5 هر چه می‌بارید اکنون دیده گریان ما سر آن پیدا کند صد گلشن خندان ما

6 شرق و غرب این زمین از گلستان یک سان شود خار و خس پیدا نباشد در گل یک سان ما

7 زیر هر گلبن نشسته ماه رویی زهره رخ چنگ عشرت می‌نوازد از پی خاقان ما

8 هر زمان شهره بتی بینی که از هر گوشه‌ای جام می را می‌دهد در دست بادستان ما

9 دیده نادیده ما بوسه دیده زان بتان تا ز حیرانی گذشته دیده حیران ما

10 جان سودا نعره زن‌ها این بتان سیمبر دل گود احسنت عیش خوب بی‌پایان ما

11 خاک تبریزست اندر رغبت لطف و صفا چون صفای کوثر و چون چشمه حیوان ما

عکس نوشته
کامنت
comment