-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آدم و گندم، من و خال لب جانانهای من نه آن مرغم که در دام آردم هر دانهای
2 درنگیرد صحبت من با دم ارباب عقل هم مگر در جوشم آرد آتش دیوانهای
3 سوختم از صلح و جنگت همچو آتش تا به کی گه برافروزی چراغی گه بسوزی خانهای
4 باده می باید که صافی باشد و ساقی لطیف بزم شاهی گر نباشد گوشهٔ ویرانهای
5 پیش از آن اهلی که خواب واپسین گیرد ترا حالیا از عشق او فرصت شمار افسانهای