جوانی سر از رای مادر بتافت از سعدی شیرازی بوستان 2

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

جوانی سر از رای مادر بتافت

1 جوانی سر از رای مادر بتافت دل دردمندش به آذر بتافت

2 چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست مهر فراموش عهد

3 نه گریان و درمانده بودی و خرد که شبها ز دست تو خوابم نبرد؟

4 نه در مهد نیروی حالت نبود مگس راندن از خود مجالت نبود؟

5 تو آنی کز آن یک مگس رنجه‌ای که امروز سالار و سرپنجه‌ای

6 به حالی شوی باز در قعر گور که نتوانی از خویشتن دفع مور

7 دگر دیده چون برفروزد چراغ چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟

8 چو پوشیده چشمی ببینی که راه نداند همی وقت رفتن ز چاه

9 تو گر شکر کردی که با دیده‌ای وگر نه تو هم چشم پوشیده‌ای

10 معلم نیاموختت فهم و رای سرشت این صفت در نهادت خدای

11 گرت منع کردی دل حق نیوش حقت عین باطل نبودی به گوش

عکس نوشته
کامنت
comment
ترجمه کامل