-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حرفی اگر بعاشق بیتاب میزند شرمش تپانچه بر گل سیراب میزند
2 یک چشم دیده است در آیینه خویش را بر چهره اش هنوز عرق آب میزند
3 کرده است چشم مست تو میخانه ها خراب ساغر بطاق ابروی محراب میزند
4 تابد چو ماه عارض او از نقاب شب آتش رخش بخرمن مهتاب میزند
5 از بار درد بسکه گران است کشتی ام دریا گر بجبهه ز گرداب میزند
6 بر چرخ رفت درد دل عندلیب زار شبنم کنون بر آتش گل آب میزند
7 افکار واعظ ارچه خزف ریزه یی است چند طعن صفا ولی به در ناب میزند