1 زنهار که بد گفتن کس ورد مکن وین آتش شر قرین گوگرد مکن
2 دانی که همیشه میجهد برق بلا پس خر من فتنه گرد خود گردم مکن
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نمود چاک گریبان تنت که نسترن است تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
2 حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد میان خضر و مسیحانه جای اهرمن است
1 ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را
2 با تن چون برگ گل پشمینهپوشی کردهای زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را
1 جز وصل هوس نیست چو پروانه خسان را کو شمع که آتش زند این بوالهوسان را
2 ای گل که دمد از نفست بوی بنفشه زنهار مکن همد خود هیچ کسان را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به