جوانی خردمند پاکیزه از سعدی شیرازی بوستان 3

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

جوانی خردمند پاکیزه بوم

1 جوانی خردمند پاکیزه بوم ز دریا بر آمد به دربند روم

2 در او فضل دیدند و فقر و تمیز نهادند رختش به جایی عزیز

3 سر صالحان گفت روزی به مرد که خاشاک مسجد بیفشان و گرد

4 همان کاین سخن مرد رهرو شنید برون رفت و بازش کس آنجا ندید

5 بر آن حمل کردند یاران و پیر که پروای خدمت نبودش فقیر

6 دگر روز خادم گرفتش به راه که ناخوب کردی به رأی تباه

7 ندانستی ای کودک خودپسند که مردان ز خدمت به جایی رسند

8 گرستن گرفت از سر صدق و سوز که ای یار جان پرور دلفروز

9 نه گرد اندر آن بقعه دیدم نه خاک من آلوده بودم در آن جای پاک

10 گرفتم قدم لاجرم باز پس که پاکیزه به مسجد از خاک و خس

11 طریقت جز این نیست درویش را که افکنده دارد تن خویش را

12 بلندیت باید تواضع گزین که آن بام را نیست سلم جز این

عکس نوشته
کامنت
comment