ای ساقی و از جلال الدین محمد مولوی غزل 1921

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای ساقی و دستگیر مستان

1 ای ساقی و دستگیر مستان دل را ز وفای مست مستان

2 ای ساقی تشنگان مخمور بس تشنه شدند می پرستان

3 از دست به دست می روان کن بر دست مگیر مکر و دستان

4 سررشته نیستی به ما ده در حسرت نیستند هستان

5 چون قیصر ما به قیصریه‌ست ما را منشان به آبلستان

6 هر جا که می است بزم آن جاست هر جا که وی است نک گلستان

7 یک جام برآر همچو خورشید عالی کن از آن نهال پستان

8 دیدار حق است مؤمنان را خوارزم نبیند و دهستان

9 منکر ز برای چشم زخمت همچو سر خر میان بستان

10 گر در دل او نمی‌نشیند خوش در دل ما نشسته است آن

عکس نوشته
کامنت
comment