جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

یک از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 91

مثنوی معنوی 91 ام از 6329 دفتر دوم

یک سواری با سلاح و بس مهیب

1 یک سواری با سلاح و بس مهیب می‌شد اندر بیشه بر اسپی نجیب

2 تیراندازی بحکم او را بدید پس ز خوف او کمان را در کشید

3 تا زند تیری سوارش بانگ زد من ضعیفم گرچه زفتستم جسد

4 هان و هان منگر تو در زفتی من که کمم در وقت جنگ از پیرزن

5 گفت رو که نیک گفتی ورنه نیش بر تو می‌انداختم از ترس خویش

6 بس کسان را کلت پیگار کشت بی رجولیت چنان تیغی به مشت

7 گر بپوشی تو سلاح رستمان رفت جانت چون نباشی مرد آن

8 جان سپر کن تیغ بگذار ای پسر هر که بی سر بود ازین شه برد سر

9 آن سلاحت حیله و مکر توست هم ز تو زایید و هم جان تو خست

10 چون نکردی هیچ سودی زین حیل ترک حیلت کن که پیش آید دول

11 چون یکی لحظه نخوردی بر ز فن ترک فن گو می‌طلب رب المنن

12 چون مبارک نیست بر تو این علوم خویشتن گولی کن و بگذر ز شوم

13 چون ملایک گو که لا علم لنا یا الهی غیر ما علمتنا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب

شاعر شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب چه کسی است ؟

شاعر شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب چیست ؟

قالب شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر یک سواری با سلاح و بس مهیب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر