- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست وانکه اقرارش به بترویان نباشد کافرست
2 چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم کانزمان از خویش غائب میشوم کو حاضرست
3 زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است تندرست آن خسته کو بر درد عشقش صابرست
4 عاقبت بینی که کارش در هوا گردد بلند ذرهٔ سرگشته کو در مهرورزی ماهرست
5 هر کرا خاطر بزلف ماهرویان میکشد عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست
6 عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود زانچه بر مجنون ز سر حسن لیلی ظاهرست
7 در هوایت زورقی برخشک میرانم ولیک جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست
8 کی سر موئی زبانم گردد از ذکرت جدا کز وجودم هر سر موئی زبانی ذاکرست
9 ایکه فرمائی که خواجو عشق را پوشیده دار چون توانم گر چه دانم کان لباسی فاخرست