شاعری از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 45

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شاعری آورد شعری پیش شاه

1 شاعری آورد شعری پیش شاه بر امید خلعت و اکرام و جاه

2 شاه مکرم بود فرمودش هزار از زر سرخ و کرامات و نثار

3 پس وزیرش گفت کین اندک بود ده هزارش هدیه وا ده تا رود

4 از چنو شاعر نس از تو بحردست ده هزاری که بگفتم اندکست

5 فقه گفت آن شاه را و فلسفه تا برآمد عشر خرمن از کفه

6 ده هزارش داد و خلعت درخورش خانهٔ شکر و ثنا گشت آن سرش

7 پس تفحص کرد کین سعی کی بود شاه را اهلیت من کی نمود

8 پس بگفتندش فلان‌الدین وزیر آن حسن نام و حسن خلق و ضمیر

9 در ثنای او یکی شعری دراز بر نبشت و سوی خانه رفت باز

10 بی‌زبان و لب همان نعمای شاه مدح شه می‌کرد و خلعتهای شاه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر