مگذر ای یار و درین واقعه از خواجوی کرمانی غزل 19

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا

1 مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا

2 اگرم زار کشی می‌کش و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا

3 چون در افتاده‌ام از پای و ندارم سر خویش دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا

4 بی گل روی تو بس خار که در پای منست کیست کز پای برون آورد این خار مرا

5 برو ای بلبل شوریده که بی گلروئی نکشد گوشهٔ خاطر سوی گلزار مرا

6 هر که خواهد که بیک جرعه مرا دریابد گو طلب کن بدر خانهٔ خمار مرا

7 تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی مست وآشفته برآرید ببازار مرا

8 چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا

9 ز استانم ز چه بیرون فکنی چون خواجو خاک را هم ز سرم بگذر و بگذار مرا

عکس نوشته
کامنت
comment