- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
2 اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
3 چون در افتادهام از پای و ندارم سر خویش دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا
4 بی گل روی تو بس خار که در پای منست کیست کز پای برون آورد این خار مرا
5 برو ای بلبل شوریده که بی گلروئی نکشد گوشهٔ خاطر سوی گلزار مرا
6 هر که خواهد که بیک جرعه مرا دریابد گو طلب کن بدر خانهٔ خمار مرا
7 تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی مست وآشفته برآرید ببازار مرا
8 چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا
9 ز استانم ز چه بیرون فکنی چون خواجو خاک را هم ز سرم بگذر و بگذار مرا