لحظه‌ای قصه از جلال الدین محمد مولوی غزل 807

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

لحظه‌ای قصه کنان قصه تبریز کنید

1 لحظه‌ای قصه کنان قصه تبریز کنید لحظه‌ای قصه آن غمزه خون ریز کنید

2 در فراق لب چون شکر او تلخ شدیم زان شکرهای خدایانه شکرریز کنید

3 هندوی شب سر زلفین ببرد ز طمع زلف او گر بفشانید عبربیز کنید

4 بس زبان کز صفت آن لب او کند شود چون سنان نظر از دولت او تیز کنید

5 ای بسا شب که ز نور مه او روز شود گر چه مه در طلبش شیوه شبخیز کنید

6 وقت شمشیر بود واسطه‌ها برگیرید صرف آرید نخواهیم که آمیز کنید

7 شمس تبریز که خورشید یکی ذره اوست ذره را شمس مگوییدش و پرهیز کنید

عکس نوشته
کامنت
comment