1 اهلی که ره علم و هنر میسپرد خواهد که ز عرش نام او برگذرد
2 خوش آنکه چو من شود سگ کوی حبیب تا نام کسش میان مردم نبرد
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست