- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
2 کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
3 آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است وانکه زو فهمی کند دیوانهای صورتگر است
4 کس سر مویی ندارد از مسما آگهی اسم میگویند و چندان کاسم گویی دیگر است
5 هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو کی بود مفهوم تو او کو از آن عالیتر است
6 ای عجب بحری است پنهان لیک چندان آشکار کز نم او ذره ذره تا ابد موجآور است
7 صورتی کان در درون آینه از عکس توست در درون آینه هر جا که گویی مضمر است
8 گر تو آن صورت در آئینه ببینی عمرها زو نیابی ذرهای کان در محلی انور است
9 ای عجب با جملهٔ آهن به هم آن صورت است گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است
10 صورتی چون هست با چیزی و بی چیزی به هم در صفت رهبر چنین گر جان پاکت رهبر است
11 ور مثالی دیگرت باید به حکم او نگر صورتش خاک است و برتر سنگ و برتر زان زر است
12 تا که در دریای دل عطار کلی غرق شد گوییا تیغ زبانش ابر باران گوهر است