- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد هرگز نهال عاشقی ما بری نداد
2 مادر خمار حسرت و پروانه گرم وصل دولت بعاشقان تو بال و پری نداد
3 هر ساغرم که داد فلک گر چه زهر بود تا خون نکرد در دل من دیگری نداد
4 زهر از کف تو همچو شکر میخورم که بخت هرگز به طوطیی به ازین شکری نداد
5 از خشک و تر چه پیش تو آرم که طالعم غیر از دهان خشکی و چشم تری نداد
6 جز حسرت از نظاره یوسف ز جان چه سود مارا که بخت چون همه سیم و زری نداد
7 اهلی که مست وصل بتان بود عاقبت مرد از خمار هجر و کسش ساغری نداد