فقیهی بر افتاده مستی از سعدی شیرازی بوستان 12

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

فقیهی بر افتاده مستی گذشت

1 فقیهی بر افتاده مستی گذشت به مستوری خویش مغرور گشت

2 ز نخوت بر او التفاتی نکرد جوان سر برآورد کای پیرمرد

3 برو شکر کن چون به نعمت دری که محرومی آید ز مستکبری

4 یکی را که در بند بینی مخند مبادا که ناگه درافتی به بند

5 نه آخر در امکان تقدیر هست که فردا چو من باشی افتاده مست؟

6 تو را آسمان خط به مسجد نوشت مزن طعنه بر دیگری در کنشت

7 ببند ای مسلمان به شکرانه دست که زنار مغ بر میانت نبست

8 نه خود می‌رود هر که جویان اوست به عنفش کشان می‌برد لطف دوست

9 نگر تا قضا از کجا سیر کرد که کوری بود تکیه بر غیر کرد

عکس نوشته
کامنت
comment