ای دل وامانده، خیز، از امیرخسرو دهلوی غزل 123

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب

1 ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب وز نفس اهل درد مایه درمان طلب

2 پرده اعلاست عشق، گر ملکی، این گشای لجه دریاست عشق، گر گهری، آن طلب

3 چند مرادت ز فقر، کشف و کرامات چند چون خضرت آشناست، چشمه حیوان طلب

4 شیر شو و صید را در ته چنگال کش مرد شو و خصم را بر سر میدان طلب

5 هست مراد کسان دولت روز وصال آنچه مراد من است در هجران آن طلب

6 هر که شبی زنده داشت همدم روح الله است نان چه ربایی ز خوان چاشنی جان طلب

7 مست شو، ای هوشیار، لیک نه زین باده خور از قدح مصطفی باده احسان طلب

عکس نوشته
کامنت
comment