آتشی از عشق او در از شاه نعمت‌الله ولی غزل 783

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

آتشی از عشق او در بزم ما افروختند

1 آتشی از عشق او در بزم ما افروختند عود جانان ، عاشقان در مجمر دل سوختند

2 پیر رندانیم و سرمستیم در کوی مغان نوجوانان جهان رندی ز ما آموختند

3 وصله ای از خرقهٔ پشمینهٔ ما یافتند کهنه پوشان ولایت خرقه ها بردوختند

4 عاقلان بسیار عقل اندوختند از عاقلی عاشقان از عشق او بسیار ذوق اندوختند

5 بر سر بازار او چون سید ما روز و شب نقد و نسیه این و آن در قیمتش بفروختند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر