-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم چون سگان ریش کهن را بزبان تازه کنم
2 شوقم اندازه حسن تو ندارد ایمه کی توانم که نظر بر تو به اندازه کنم
3 چشم بستم ز تو و عشق نه آنست که من تکیه بر ملک دل از بستن دروازه کنم
4 گر تو ای تازه خط از زلف نبخشی تاری نسخه جان پریشان بچه شیرازه کنم
5 اهلی از عشق چو بلبل نکنم ناله که من عشقبازی نه پی شهرت و آوازه کنم
6 زد عاشق ناشاد او صد جامه چاک از یاد او گر این بود بیداد او جانها شود صد پاره هم
7 با چشم مست دلربا گر بنگرد آن بیوفا خلوت نشین پارسا عاشق شود میخواره هم
8 گر من برم زان سرو قد این داغها زیر لحد گلهای آتش تا ابد خیزد ز خار از خاره هم
9 دور از رخ آن نازنین اهلی ز آه آتشین نگذاشت یک گل در زمین بر آسمان استاره هم