- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند چراغ آه من عمر مرا تبه کند روشنی جهان شود خانه من سیه کند
2 گر چه بتان سنگدل رحم بگریه کم کنند چشمه اشک عاقبت در دل سنگ ره کند
3 دانه خال نیکوان تخم گنه شود ولی مستی شوق آدمی کی حذراز گنه کند
4 در ره عشق میرود کعبه بباد نیستی مست غروربین که چون تکیه بخانقه کند
5 خواری گلرخان مرا عبرت خلق کرده است دم نزد ز عاشقی هر که مرا نگه کند
6 اهلی شب نشین نفس بی رخ دوست کی زند مرغ سحر ببوی گل ناله صبحگه کند
7 در وادی وصل تو رسد اهلی محزون آن روز که از خلق جهان فرد بماند