1 جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند چگونه با خرد و صبر آشنا باشند
2 هلاکت من بیچاره از کسانی پرس که چندگه ز عزیزان خود جدا باشند
3 ز بنده پرسی کاخر کجا همی باشی؟ ز خان و مان بدرافتادگان کجا باشند؟
4 به شهر چون تو حریفی بلای توبه خلق عجب ز زاهد و صوفی که پارسا باشند
5 شراب صاف و سلامت ز بهر بیخبری ست ولیک با خبران تشنه بلا باشند
6 دلا، ز کرده خود سوختی، نمی گفتی که خوبرویان البته بیوفا باشند
7 بلای عشق بکش، خسروا، چو آن مرغان که بند چنگل شاهین پادشا باشند