1 آینهای بزدایم از جهت منظر من وای از این خاک تنم تیره دل اکدر من
2 رفت شب و این دل من پاک نشد از گل من ساقی مستقبل من کو قدح احمر من
3 رفت دریغا خر من مرد به ناگه خر من شکر که سرگین خری دور شدهست از در من
4 مرگ خران سخت بود در حق من بخت بود زانک چو خر دور شود باشد عیسی بر من
5 از پی غربیل علف چند شدم مات و تلف چند شدم لاغر و کژ بهر خر لاغر من
6 آنچ که خر کرد به من گرگ درنده نکند رفت ز درد و غم او حق خدا اکثر من
7 تلخی من خامی من خواری و بدنامی من خون دل آشامی من خاک از او بر سر من
8 شارِقِ من فارقِ من از نظرِ خالقِ من شمع کُشی دیده کَنی در نظر و منظر من