ای رخت شمع بت پرستان از خواجوی کرمانی غزل 715

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ای رخت شمع بت پرستان شمع بیرون بر از شبستان

1 ای رخت شمع بت پرستان شمع بیرون بر از شبستان بر لب جوی و طرف بستان داد مستان ز باده بستان

2 وی برخ رشگ ماه و پروین بشکر خنده جان شیرین روی خوب تو یا مهست این چین زلف تو با شبست آن

3 هندوی بت پرست پستت آهوی شیر گیر مستت رفته از دست من ز دستت برده آرام من بدستان

4 شکرت شور دلنوازان مارت آشوب مهره بازان سنبلت دام سرفرازان دهنت کام تنگ دستان

5 کفرت ایمان پاک دینان قامتت سرو راست بنیان کاکلت شام شب نشینان پسته‌ات نقل می پرستان

6 مه مطرب بزن ربابی بت ساقی بده شرابی که ندارم بهیچ بابی سر سرو و هوای بستان

7 تا کی از خویشتن پرستی بگذر از بند خویش و رستی همچو خواجو سزد بمستی گر شوی خاک راه مستان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر