- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند
2 فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب والهٔ راهی شگرف و غرق بحری منکرند
3 هر که در عالم دویی میبیند آن از احولی است زانکه ایشان در دو عالم جز یکی را ننگرند
4 گر صفتشان برگشاید پردهٔ صورت ز روی از ثری تا عرش اندر زیر گامی بسپرند
5 آنچه میجویند بیرون از دوعالم سالکان خویش را یابند چون این پرده از هم بردرند
6 هر دو عالم تخت خود بینند از روی صفت لاجرم در یک نفس از هر دو عالم بگذرند
7 از ره صورت ز عالم ذرهای باشند و بس لیکن از راه صفت عالم به چیزی نشمرند
8 فوق ایشان است در صورت دو عالم در نظر لیکن ایشان در صفت از هر دو عالم برترند
9 عالم صغری به صورت عالم کبری به اصل اصغرند از صورت و از راه معنی اکبرند
10 جمله غواصند در دریای وحدت لاجرم گرچه بسیارند لیکن در صفت یک گوهرند
11 روز و شب عطار را از بهر شرح راه عشق هم به همت دل دهند و هم به دل جان پرورند