1 ای کاش بدانمی که من کیستمی در دایرهٔ وجود بر چیستمی
2 گر پنبهٔ غفلتم نبودی در گوش بر خود به هزار نوحه بگریستمی
1 گر شیر دلی صید هراسان مطلب دشوار شود حاصل آسان مطلب
2 گنجی که دفینه در زمین روم است تو از سر غفلت به خراسان مطلب
1 این جلوه گری به خلق راهی دگر است بنمودن خویش پایگاهی دگر است
2 مقصود تو از گوشه کلاهی دگر است از ره دوری که راه راهی دگر است
1 از کبر مدار هیچ در دل هوسی از کبر به جایی نرسیده است کسی
2 چون زلف بتان شکستگی عادت کن تا صید کنی هزار دل در نفسی
1 ای دل اگرت زنفس معزول کنند میلت سوی مقبلان مقبول کنند
2 هرگه که تو [قدر] قرب حق نشناسی ناچار به باطلیت مشغول کنند
1 می میرم ازو و صورت جان در پیش بر آتشم و روضهٔ رضوان در پیش
2 در عالم عشق طرفه حالی که مراست تشنه جگر و چشمهٔ حیوان در پیش
1 عمر تو بهار تازه را می ماند روزی دو سه بر سر تو گل افشاند
2 تو معذوری از آنک بس مغروری تا باد خزان شاخ تو در جنباند
1 خود را به طمع درین بلا افکندی بگسل زطمع تا تو درو پیوندی
2 تا هست طمع بدان که اندر بندی رستی تو چو دندان طمع برکندی
1 آن را که حرامزادگی عادت و خوست عیب دگران به نزد او سخت نکوست
2 معیوب همه عیب کسان می طلبد از کوزه همان برون تراود که دروست
1 چشم فلک از ظلم تو بگریست مکن آخر به دور روزه عمرت این چیست مکن
2 خالق شودت خصم چو خلق آزاری گر می دانی که خصم تو کیست مکن