6 اثر از باب ۴ تا ۵۲ در برگردان رسالهٔ قشیریه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب ۴ تا ۵۲ در برگردان رسالهٔ قشیریه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

باب ۴ تا ۵۲ در برگردان رسالهٔ قشیریه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی

بوذر رَضیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت از نیکوئی مسلمانی مرد، دست بداشتن است از آنچه او را بکار نیاید. ,

و ورع آنست کی از شبهت ها دست بدارد همچنانک ابراهیم ادهم گفت که ورع دست بداشتن همه شبهت هاست و دست بداشتن آنچه ترا بکار نیاید و آن ترک زیادتها بود. ,

ابوبکر صدّیق رَضِیَ اللّهِ عَنْهُ گفت ما هفتاد گونه حلال دست بداشته ایم از بیم آنک در حرام افتیم. ,

و پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت ابوهریره را با ورع باش تا عابدترین مردمان باشی. ,

قالَ اللّهُ تَعالیٰ وَیَْؤثِروُنَ عَلی اَنْفُسِهمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ. ,

گفته اند بر خویشتن ایثار کردند از آزادگی ایشان از آنچه بیرون آمدند از آن و ایثار کردن بدان. ,

ابن عبّاس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت کفایت بود یکی از شما را، آن قدر که قناعت بود بدان نفس او را، و بازگشت شما با چهار رش و بدستی جای خواهد بودن، و بازگردد کار همه بآخرت. ,

و آزادگی آن بود که مرد از بندگی همه آفریدها بیرون آید و هرچه دون خدایست عَزَّوَجَلَّ آنرا در دل وی راه نبود و علامت درستی آن برخاستن تمیز بود از دل او میان چیزها و خطر شریف و وضیع از اعراض دنیا نزدیک او یکسان بود، چنانک حارثه گفت پیغامبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تن خویش از دنیا بازداشتم، زر و خاک نزدیک من برابرست. ,

قالَ اللّهُ تَعالی مَنْ کانَ یَرْجِوا لِقاءَ فَاِنَّ اَجَل اللّهُ لَآتٍ. علاء بن زید گوید اندر نزدیک مالک بن دینار شدم شهر بن حَوْشَب را دیدم چون از نزدیک او بیرون آمدم شهربن حوشب را گفتم زادی ده مرا، گفت آری از عمّۀ خویش شنیدم أُمّ الدَرْدا از بودَرْدا از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که جبرئیل علیه السّلام گفت خداوند تعالی گفت تا مرا پرستید و امید بمن دارید و پس شرک نیارید بیامرزم شما را بر هرچه باشید اگر روی زمین پر گناه دارید هم چندان آمرزش پیش آرم شما را و شما را بیامرزم و باک ندارم. ,

اَنَسْ رَضِیَ اللّهُ عنه گفت که رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت از حق سُبْحانَهُ وتَعالی که بیرون آرید از آتش هر که را چندِ مثقال یکدانه جو ایمان اندر دلست پس گوید هر که چندِ سپندانۀ ایمان اندر دل دارد او را از دوزخ بیرون آرید. پس گوید بعزّت و جلال من که آنرا که یک ساعت از شبان روز ایمان آورد چنان نباشد که هرگز ایمان نیاورده باشد. ,

رجاء، دل در بستن بود بدوستی که اندر مستقبل حاصل خواهد بود همچنانک خوف بمستقبل تعلّق دارد و عیش دلها بامید بود و فرقست میان رجاء و تمنّی تمنّی صاحبش را کاهلی آرد و براه جدّ و جهدش بیرون نشود و صاحب رجاء بعکس این بود و رجاء محمود بود و تمنّی معلول، و اندر رجاء سخن گفته اند. ,

شاه کرمانی گوید نشان رجاء نیکوئی طاعت بود. ,

قالَ اللّهُ تَعالی وَالَّذِینَ یُْؤمِنونَ بِما اُنْزِلَ اِلَیْکَ وَما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُم یُوقِنُونَ. ,

سلیمان از خَیْثَمه روایت کند از عبداللّه مسعود که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت نگر رضاء مردمان نجوئی بخشم خدای و نگر شکر نکنی کسی را بر فضل خدای عَزَّوَجَلَّ و نگر کسی را نکوهش نکنی بر آنچه خدای ترا ننهاده باشد که روزیِ خدای عَزَّوَجَلَّ بحرص حریصان زیادت نشود و بکراهیتِ کس رد نشود خداوند تعالی بعدل خویش راحت اندر رضا و یقین نهاد و اندوه و اندیشه اندر شک و خشم. ,

ابوعبداللّه انطاکی گوید اندکی یقین چون بدل رسد دلرا پر از نور کند و شکها از دل ببرد و دلرا پر از شکر گرداند و خوف، از خدای تعالی عَزَّوعَلا. ,

بوجعفر حدّاد گوید ابوتراب نخشبی مرا دید اندر بادیه بر سر حوضی نشسته بودم و شازده روز بود تا چیزی نخورده بودم، مرا گفت ترا چه نشانده است گفتم میان علم و یقین بمانده ام انتظار میکشم تا چه غلبه کند اگر غلبه علم را باشد آب خورم و اگر غلبه یقین را باشد بگذرم گفت زود بود که ترا کاری پیدا آید. ,

قالَ اللّهُ تَعالی وَاعْبُدْ رَبِّکَ حَتّی یَْأتِیَکَ الْیَقیِنُ. ,

ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ روایت کند از پیغامبر صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وسَلّم گفت هفت گروه اندر سایۀ خدای تعالی باشند آن روز که هیچ سایۀ نباشد مگر سایۀ او، پادشاهی دادگر و جُوانی که اندر عبادت برآمده باشد و مردی که از مسجد بیرون آید دل وی باز آن بود تا که آنجا باز شود و دو مرد که دوستی کنند از بهر خدای، با یکدیگر بر آن گرد آیند و بر آن پراکنده شوند و مردی که خدایرا یاد کند اندر خلوت، اشک از چشم وی بیرون آید و مردی که زنی که صاحب جمال و حسب باشد او را بخود خواند، او گوید من از خدای ترسم و مردی که صدقه دهد چنانک دست چپ او نداند که دست راست چه داد. ,

از استاد ابوعلی شنیدم که گفت عبودیّت تمامتر از عبادت بود که اوّل عبادت بود پس عبودیّت، پس عبودت عبادت عوام مؤمنانرا بود و عبودیّت خواص را و عبودیت خاص خاص را. ,

و هم از وی شنیدم که گفت عبادت اصحاب مجاهدت را بود و عبودیّت ارباب مکابدت را وعبودت صفت اهل مشاهدات بود و هرکس که بنفس خود با حق سُبْحانه مضایقت نکند او صاحب عبادت بود و هرکس که به دل بخیلی نکند بازو، او صاحب عبودیّت بود و هرکس که روح ازو دریغ ندارد او صاحب عبودت بود. ,

قالَ اللّهُ تَعالی وَاصْبِرْ وَما صَبْرُکَ اِلّا بِاللّهِ. ,

ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ روایت کند که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَسَلَّمَ اَلصَّبْرُ عِنْدَ الصَّدْمَةِ الْاُوْلی. ,

صبر اندر اوّل کار باید چون خشم گیرد یا مصیبتی رسد یا مکروهی، بصبر استقبال آن باز شود. ,

استاد امام گوید مصنف این کتاب رَحِمَهُ اللّهُ صبر را اقسام است، صبری بود بکسب بنده و صبری بود نه بکسب بنده، صبر کسبی بر دو قسم است، صبری بود بدانچه خدای عَزَّوَجَلَّ فرموده است و صبری بود بدانچه نهی کرده است امّا آن صبر که کسبی نیست بنده را صبر او بود بر مُقاسات آنچه بدو رسد از حکم حق سُبْحَانَهُ وَتَعالی که او را در آن رنجی رسد و غیظی نبود. ,

در غیبت ,

قالَ اللّهُ تَعالی اَیُحِبُ اَحَدُکُم اَنْ یْأکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً. ابوهُرَیْره گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که مردی با رسول علیه السّلام نشسته بود برخاست و برفت بعضی از قوم گفتند چه عاجز کسی است رسول گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گوشت برادر خویش بخوردید و او را غیبت کردید. ,

خداوند تعالی وحی کرد بموسی علیه السّلام که هر که بمیرد و توبه کرده باشد از غیبت، آخر کسی بود که اندر بهشت شود و هرکه بمیرد ومُصِرّ بود بر آن، اوّل کسی بود که در دوزخ شود. ,

کسی گوید اندر نزدیک ابن سیرین شدم. حجّاج را غیبت کردم، ابن سیرین گفت خدای تعالی حاکمی عادلست چنانک از حجّاج انصاف ستاند حجّاج را نیز انصاف دهد و تو فردا چون خدایرا بینی کمترین گناهی که کرده باشی سختر بود بر تو از بزرگترین گناهی که حجّاج کرده باشد. ,

قالَ اللّهُ تَعالی وَاَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّه وَنَهیَ النَّفْسَ عَنِ الهَوی فَاِنَّ الجَنَّةَ هِیَ الْمَأوی. ,

جابربن عبداللّه گوید که پیغامبر صَلی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت که بیشترین چیزی که بر امّت خویش بترسم متابعت هواست و درازی امل امّا متابعت هوا مرد را از راه حق بیفکند و درازی امل آخرت را فراموش کند. ,

و بدانک مخالفت نفس سَرِ همه عبادتهاست. از پیران پرسیدند از اسلام گفتند نفس را بشمشیر مخالفت بکش و بدانک چون جویندگان نفس پدیدار آیند روشنائی انس فرو شود. ,

ذوالنّون مصری گوید فکرت کلید عبادتست و علامت صواب، مخالفت نفس و هواست و مخالفت نفس، دست بداشتن شهوتهاست. ,

قالَ اللّهُ تَعالی لَئِنْ شَکَرْتُمُ لَازِیدَنَّکُمْ. ,

عطا گوید نزدیک عائِشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها شدم و گفتم خبر گو ما را از شگفت ترین چیزی که دیدی از رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. عایشه بگریست و گفت کدام کار بود آنِ وی که عجب نبود، شبی نزدیک من آمد و اندر بستر من آمد، پس گفت یا دختر بوبکر دست بدار تا عبادت کنم خدایرا عَزَّوَجَلَّ گفتم یا رسول اللّه من نزدیکی تو دوستر دارم، دستوری دادم ویرا، برخاست و مشکی آب آنجا بود از آنجا طهارت کرد و آب بسیار بریخت و برخاست و نماز همی کرد پس بگریست چنانک اشک بر سینۀ او می رفت، پس در رکوع شد و بگریست پس سجود کرد و بگریست پس سر برآورد و بگریست و همچنین میکرد تا بلال بیامد، ویرا آگاهی داد بنماز گفتم یا رسول اللّه چرا چندین گریستی و خدای تعالی گناهان تو گذشته و آینده بیامرزیده است گفت چرا بندۀ نباشم شاکر و چرا چنین نکنم و این آیت بر من خوانده اند فرو فرستاده اند، اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ. ,

استاد امام ابوالقاسم رَحِمَهُ اللّهُ گوید حقیقت شکر نزدیک اهل تحقیق مقرّ آمدن باشد بنعمت منعم بر وجه فروتنی و برین وجه خدای تعالی را وصف کنند که او شکور است بر طریق توسّع و معنی این بود که بنده را جزا دهد و مکافات کند بر شکر و جزاء شکر را، شکر نام کرد چنانک گفت: وجَزَاءٌ سَیّئَةٍ سیّئةٌ مِثلُها. ,

و گفته اند شکر از آنست که بر عمل اندک ثواب بسیار دهد، و از اینجا گویند چهار پایرا دابّۀ شکور یعنی فربهی زیادت از آن پدیدار آرد که علف خورد و محتمل بود که گویند حقیقت شکر ثنا بود بر محسن بذکر احسان او پس شکر بنده خدایرا عزَّوَجَلَّ ثناء او باشد بر وی بیاد کرد احسان او بر وی و شکر حق سُبْحانَهُ وَتَعالی بندۀ را ثناء او باشد برو بیاد کرد احسان او را پس احسان بنده طاعت او باشد خدایرا و احسان حقّ عَزَّاسْمُهُ انعام او باشد بر بنده. ,

قالَ اللّهُ تَعالی اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقاموا. ,

ثَوْبان گوید مولی پیغامبر صلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلّمَ که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ راست باشید و نتوانید و بدانید که بهترین دین شما نمازست و مواظبت نکند بر وضو مگر مؤمن. ,

استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ استقامت درجۀ بود که تمامی کارها بدو بود و چیزها همه بدو حاصل آید و نظام کارها است و هر که مستقیم نبود اندر حال خویش رنج وی ضایع بود و جهدش بی ثمرت بود چنانکه خدای عَزَّوَجَلَّ گفت وَلاتَکونوا کَالّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قَوَّةِ اَنْکاثاً هرکه اندر صفت خویش مستقیم نبود از آنجا که بود فراتر نشود و رفتن او بر طریق درست نبود [و] ابتداء این کار بر شرط استقامت است همچنانکه حق عارف در نهایت [ادب] استقامت است و نشان استقامت اهل بدایت آنست که فترت بنیفتد اندر کار ایشان و نشان استقامت آن گروه که از بدایت فراتر شدند [و بنهایت نرسیدند] آنست که فرو نمانند، و نشان استقامت اهل نهایت آن بود که حجاب را اندر مواصلت ایشان راه نبود. ,

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که گفت استقامت بر سه درجه است تقویم است و استقامت و اقامت، تقویم، تأدیب نفس بود و اقامت، تهذیب دلها و استقامت تقریب اسرار. ,

آثار ابوعلی حسن بن احمد عثمانی

6 اثر از باب ۴ تا ۵۲ در برگردان رسالهٔ قشیریه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب ۴ تا ۵۲ در برگردان رسالهٔ قشیریه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.