آثار عرفی شیرازی

صفحه 17 از 19
19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 چند از این بند غمت فال گشادی بزنیم بکمان آمده عنقای مرادی بزنیم

2 چند خوش شیشه بگیریم و بریزیم بجام یکدو جامی زکف حور نژادی بزنیم

3 من از این سوی تو از آن سوی و میگویم دل دست در دامن کسری زده وادی بزنیم

4 بر دل صد ورق از یاس نبندیم گره بر دل صد ورق از یاس نبندیم گره

1 تا مژده زخم دگر دامن کش جان کرده دشوار دادن جان من خوش بر من آسان کرده

2 مستانه گریند از غمت اهل ورع در صومعه گویا تبسم گونه ای در کار ایشان کرده

3 خوش با دل جمع آمدی نازان بحسن خویشتن از عشوه گویا هر طرف دلها پریشان کرده

4 زنار عصمت پیشگان پوشند عیب برهمن خوش توتیای آفتی در چشم انسان کرده

1 تو ای زاهد برو افسانه باغ ارم بشنو ولی از وصف کوی او ببانگ شمه هم بشنو

2 بناکامی بمیرد دهر که راه عشق پیماید عنان را نرم کن وین مژدگانی هر قدم بشنو

3 لب جامست در افسانه آنکه می نوشی گمان دارم که گویم شمه از حال جم بشنو

4 برای مرغ دل در صیدگاه ناز محبوبان زهر جانب صدای بال شاهین را زهم بشنو

1 ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او که محجوبست و میسازد هلاکم انفعال او

2 نه شرح شوقم آتش در پر روح امین افتد اگر غم نامه هجر تو بر بندم ببال او

3 نمیرم زود غمگین است پیش از مردن یاران کند آغاز شیون تا شود رفع ملال او

4 پس از مردن گره شد در گلویم گریه چون دیدم که جان رو در قفا میرفت از شوق جمال او

1 از سفر می آئی و تاراج حسرت کرده کاروان حسن یوسف نیز غارت کرده

2 در کجاهست اینچنین معموره انصاف ده شهر دلها دیده را یغمای راحت کرده

3 چون گوارا نیستی ای غم چرا در کام ما همچو آسایش پیاپی بی حلاوت کرده

4 شاد بادا روحت ای مجنون که هنگام وفا در حق من درد بیدرمان نصیحت کرده

1 سبک بران چو از بن بیقرار میگذری که گر عنان بکشی شرمسار میگذری

2 بیاد نوش همه شعله های دوزخ عشق زبانه ایست که از یک شرار میگذری

3 زحال دل خبرم ده که داغ تر شویم وگرنه کی تو زکس شرمسار میگذری

4 مرو بتاب که داری گذر بخاطر من خدا گواست که بی اختیار میگذری

1 بامید عذر خواهان زنیاز عذر خواهی که مسوز بیش ازینم بگناه بیگناهی

2 طلبد بهار بوست ز نسیم صحبگاهی سر آفتاب جوید زتو زیب کج کلاهی

3 ز فروغ آفتابم نبود منیر بی تو چو دو زلف تست یکسان شب و روزم از سیاهی

4 تو بسهو گاه گاهی نگهت فتاده برمن من ساده لوح با خود گله سنج گاهگاهی

1 صنم گفتی دلا جان تازه کردی مبارکباد، ایمان تازه کردی

2 بکاوش تیز کردی ناخن ناز دلم را جوش افغان تازه کردی

3 نه کشتی و نه نوح ای گریه شوق چه بی هنگام طوفاق تازه کردی

4 پریشانی ما گفتی به زلفت خم زلف پریشان تازه کردی

1 خوش آن گرمی زشمع وصل مهر افزوزتر باشی برافروزی وداع و در غمت جان سوزتر باشی

2 برت افسانه ما با نیاز آمیزتر تاکی ز چشم مست خود خواهم که ناآموزتر باشی

3 چراغ حسن خود را بهتر فروزای آتش عشقم چو خواهی آفتاب من که عالم سوزتر باشی

4 نگردد بوالهوس ای تره آزرده دل از تو مگر از ناوک مژگان او دل دوزتر باشی

1 امشب که بسر شراب داری مشکن دل ما که تاب داری

2 تقصیر نکرده در هلاکم با غمزه چرا عتاب داری

3 آشوب قیامتش غباریست این فتنه که در رکاب داری

4 در دعوی فتنه گاه مستی صد عربده با شراب داری

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی