1 ای شربت شیخ و شاب در کاسهٔ ما وی چشمهٔ آفتاب در کاسهٔ ما
2 آن جرعه کشانیم که از سیرابی یاقوت شود حباب در کاسهٔ ما
1 ای کرده زبون، ناز شجاع تو، مرا افکنده به صد رنج، نزاغ تو، مرا
2 تا خیزم و آیمت در آغوش اجل گشست است به تکلیف وداع تو مرا
1 چندان که شدم ز بیخودی مست دعا تیری نزدم بر هدف از شست دعا
2 باشم ز دعا مانع و از شوق طلب وقت است که پر درآورد دست دعا
1 ای رانده ز نسبت حرم طاعت ما مردود اجابت صنم طاعت ما
2 اسلام نه، کفر نه، تا کی به عبث آلوده کند لوح و قلم طاعت ما
1 از بند غرور می گشایم خود را آن طور که هست می نمایم خود را
2 عمری به رعونت صفت خود کردم چندی به شکست می ستایم خود را
1 گلبرگ برد باد بهاران به کجا سنبل رود از شبنم بستان به کجا
2 ای عارض یار من شتابان به کجا وی زلف نگار من پریشان به کجا
1 این ناله که در آتش خویش است کباب این گریه که در شیشهٔ خم کرده شراب
2 مرغی است که آتش از هوا می گیرد مستی است که از خمار جوید می ناب
1 آنم که قفای من جبین طلب است هر موی سرم دست گزین طلب است
2 دستم دست است، کوششم کوشش، لیکن دامان تو فوق آستین طلب است
1 نادان به عمارت بدن مشغول است دانا به کرشمهٔ سخن مشغول است
2 صوفی به فریب مرد و زن مشغول است عاشق به هلاک خویشتن مشغول است
1 راهی بنما که رهنما مردی نیست صد ره به هیچ گذر گردی نیست
2 با درد تو هیچ نسبتم نیست، ولی بی نسبتی درد تو کم دردی نیست