آثار عرفی شیرازی

صفحه 57 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 خوش آن گرمی ز شمع وصل مهرافروزتر باشی بر افروزی و داغ و در غمت جان سوزتر باشی

2 برت افسانهٔ ما با نیاز آمیز تر تا کی ز چشم مست خود خواهم که نا آموزتر باشی

3 چراغ حسن خود را بر فروز از آتش عشقم چو خواهی آفتاب من که عالم سوزتر باشی

4 نگردد بوالهوس، ای تیر، آزرده دل از تو مگر از ناوک مژگان او دلدوزتر باشی

1 سبک بران چو از این بی قرار می گذری که گر عنان بکشی شرمسار می گذری

2 به یاد نوش همه شعله های دوزخ عشق زبانه ایست که از یک شرار می گذری

3 ز حال دل خبرم ده که داغتر شویم وگر نه کی تو ز کس شرمسار می گذری

4 مرو به تاب که داری، گذر به خاطر من خدا گواست که بی اختیار می گذری

1 چند بر بستر از آن چشم فسون ساز افتم تکیه بر بالش و بستر کنم و باز افتم

2 پاسم ای شمع چه داری، نیم آن پروانه که اگر بال بسوزند، ز پرواز افتم

3 بای شهباز سلامت بگشایید که من نی ام آن مرغ که در چنگل شهباز افتم

4 حیرت از بس که عنان تاب الم شد، بیم است که ز انجام ره عشق به آغاز افتم

1 هر متاع فتنه کز عشق ستمگر می خرم می دهم باز و به منت بار دبگر می خرم

2 دهر مرد افکن به میدانم کند تکلیف و من می دهم روز خوش و آسیب اختر می خرم

3 مُهر منمای و مجو از من که من این جنس را غابیانه می فروشم در برابر می خرم

4 در محبت دل زبان را دوست دارد ور نه من نیم ناز از وی به صد جان بلکه کمتر می خرم

1 چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم ای وای اگر به شکوهٔ او آشنا لبم

2 بی دردی آورد همه قول و طرب، مسیح گاهی به حال دل می گشا لبم

3 بستی لبم به شکوه و ذوق ادب شناخت هر موی من ادا کند این شکوه با لبم

4 بگذشت عمر و گفت و شنو با تو رو نداد ای بی نصیب گوشم و ای بی نوا لبم

1 مسازم نا امید از خود، چو گشتم مبتلای تو که محروم از تمام خوبرویانم برای تو

2 در آن صحرا که گیرد هر شهیدی دامن قاتل بود دست کسی و دامن شرم و حیای تو

3 شدی بهر فریبم سر گران با عز و خوشحالم که آگه نیست آن غافل نهاد از شیوه های تو

4 تبسم گونه ای فرما و عمر جاودانم ده که باشد لذتی گیرم ز درد بی دوای تو

1 منم که پارهٔ غم در دهان غم دارم به زیر ناصیه صد داستان غم دارم

2 دلی که زخم پذیری کند نمی دانم وگر نه تیر نفس در کمان غم دارم

3 از آن به تیغ غم آیم که در دکانچهٔ عشق هزار قافله عشرت زیان غم دارم

4 چه شد که جان به غمت داده ام به گفتهٔ عشق اگر غمت بگریزد ضمان غم دارم

1 ساغر ز دست مردم آزاده چون کشیم لبریز گشته ایم ز خون، باده چون کشیم

2 ما روی گرم را، دل و جان وقف کرده ایم این تحفه پیش ابروی نکشاده چون کشیم

3 دل را نداده اند و عنانش به دست اوست ما از کفش عنان دلِ داده چون کشیم

4 ما را بود معامله با عالم قدیم منت از این جهان عدم زاده چون کشیم

1 ای ساقی بلا ز شراب تو سوختیم با آن که آتشیم ز آب تو سوختیم

2 در شب گذشت عمر و ندیدیم روی صبح ای بخت از گرانی خواب تو سوختیم

3 پایت رکاب پرور و دستت عنان نواز از غیرت عنان و رکاب تو سوختیم

4 طالع نگر که گرم عتاب آمدی و ما نا برده لذتی ز عتاب تو سوختیم

1 زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم کی بود که تلخی ز تو نشنفتم و رفتم

2 دارد اثر سودهٔ الماس به چشمم گردی که ز مژگان ز درت رُفتم و رفتم

3 ای هم نفسان رفتن از این غمکده کم نیست پژمرده مباشید که بشکفتم و رفتم

4 امید که در نامهٔ من ثبت نباشد این راز که از غیر تو بنهفتم و رفتم

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی