آثار عرفی شیرازی

صفحه 56 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه بر دم شمشیر نه رو بر سر زانو منه

2 عشق از بازیچه بشناس، امت مجنون مباش سر به یاد چشم جانان، در پی آهو منه

3 دل بود شایستهٔ دردی که از صد دل یکی تهمت درد از برای شکوه بر هر مو منه

4 درد اگر آرام گیرد، دستش از دامن بدار عافیت گر غم شود، زانوش بر زانو منه

1 باز می خواهم که شوخ دل ربایی خوش کنم وز برای چهره سودن، خاک پایی خوش کنم

2 باز می خواهم که چون بلبل ز شوق نو گلی از ترنم های درد افزا نوایی خوش کنم

3 باز می خواهم که دل در دست و جان در آستین در میان دلبران افتم، بلایی خوش کنم

4 باز می خواهم که بنشینم به راه وعده ای خاطر خود را به هر آواز پایی خوش کنم

1 کو می شوقی که دل مست جنون آید برون هر نگاه از دیده با صد موج خون آید برون

2 ناله تا نزدیک لب صد جا شود پا مال او جان بیمار از درون سینه چون آید برون

3 چون رود فرهاد با آن جذبه، شاید گر شبی صورت شیرین ز قید بیستون آید برون

1 تا نام جمال یار بردیم رنگ از رخ لاله زار بردیم

2 زآیینهٔ دل به سیل گریه عالم عالم غبار بردیم

3 تا کشتهٔ غمزهٔ تو گشتیم صد شمع به هر مزار بردیم

4 بردیم به خلوت غمت خاک از آتش روزگار بردیم

1 ای عشق خوش تهیهٔ لذات کرده ای طوطی سدره وقف خرابات کرده ای

2 نازم به بازی تو که در عرصهٔ فریب منصوبهٔ نچیدهٔ مرا مات کرده ای

3 صوفی به گفته صیغهٔ توحید باطل است یعنی که در معاملهٔ ذات کرده ای

4 زاهد بیا که کفر تو ثابت کنم که تو کفر مرا به دین خود اثبات کرده ای

1 نه رو از ناز می تابد، گه نظاره ماه من ندارد از لطافت عارضش تاب نگاه من

2 به فتوای کسی خون مرا ریزی که در محشر کنم گر دعوی خون، باز خواهد شد نگاه من

3 مرا کشتی که خوش حالی به آن غایت که پنداری تو خواهی بود، فردای قیامت، دادخواه من

4 به نزدیک شما، ای کشته گان عشق، می آیم به درد حسرت آرایش کنید آرامگاه من

1 بیار شیشهٔ می، بر گل و کلاه فشان فروغ می به گریبان مهر و ماه فشان

2 ز باغ همت ما زهرخنده می روید به دست ماه بچین و به روی جاه فشان

3 مجاوران حرم را در آستانهٔ عشق غبار ناصیه آشوب بر جباه فشان

4 وکر به مشهد عشق آستین فشان آیی سر قصب بفشان و به خاک راه فشان

1 ای گریه، خون دل به کنار هوس مکن گلبرگ باغ قدس به دامان خس مکن

2 یک ره به کعبه داری و صد ره به سومنات باریک شارعیست، نگه باز پس مکن

3 صد شاهباز گرسنه پرواز می کنند ای کبک پر شکسته کنار از قفس مکن

4 این دشت لاله زار فریب است، زینهار خضری بجو، گوش به بانگ جرس مکن

1 دل کز لبت چغانه به گوشش نمی زنم مست است، این ترانه به گوشش نمی زنم

2 این بس جزای طعنهٔ زاهد که هیچ گاه قول شرابخانه به گوشش نمی زنم

3 عهدش نماند کاین دو جهان گشت باز رمز بی مهری زمانه به گوشش نمی زنم

4 گل گوش جان گشوده و با بلبلان باغ یک بانگ بلبلانه به گوشش نمی زنم

1 بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی برهنه سر بنشستیم در هوای خوشی

2 بهار رفت و به هنگامهٔ نواسنجان ولی از هوش نرفتیم از نوای خوشی

3 بهار رفت و به مستان گریه دوست دمی نداشتیم سرودی به های های خوشی

4 بهار رفت و نبردیم هم عنان چمن دلی گرفته ز عمری به دلگشای خوشی

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی