آثار عرفی شیرازی

صفحه 54 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 امشب که به سر شراب داری مشکن دل ما که تاب داری

2 تقصیر نکرده در هلاکم با غمزه چرا عتاب داری

3 آشوب قیامتش غباریست این فتنه که در رکاب داری

4 در دعوی فتنه گاه مستی صد عربده با شراب داری

1 صد پردهٔ تصور باطل شکافتیم تا اندکی معادلهٔ دل شکافتیم

2 نوری نداشت غمکده، حسن از دریچه تافت روزن به آن دریجه مقابل شکافتیم

3 آن کشته ایم کز اثر نوحه های خویش صد بار جامه در بر قاتل شکافتیم

4 در جست و جوی لذت زخم نهان تو هر موی کشته گان تو را دل شکافتیم

1 گر نه خود را بیخود از جام جنون می ساختم دوش با این درد دل تا روز چون می ساختم

2 یاد آن دارد که تا ذوقم فزاید روز وصل حسرت دل یادم از یادت فزون می ساختم

3 آه از آن حرمان که دل را از خیالات محال گاه می دادم تسلی، گاه خون می ساختم

4 کی غم فرهاد و من یکسان شود، گر من ز دل غم برون می ریختم، صد بیستون می ساختم

1 بشتاب در راه طلب، بگذر ز هر آسودنی این ره که بی پایان خوش است، ارزد به قدم فرسودنی

2 تحصیل درد دوستی، آن سو ترست از بیش و کم دست از طلب کوته مکن، تا ممکنت افزودنی

3 کی نعمت دیدار او، می گنجد اندر حوصله موسی کجا داغم کند، از دست و لب آلودنی

4 هر شوخ کامد در جهان، بگذاشت چندین رسم نو کو از تو در عالم به ما، بر دوستان بخشودنی

1 نالنده ام ز درد مگر بلبلم جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم

2 گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام ور نه ندامتم ز چه عین ناملم

3 دل موج خیز درد و جبین صاف از گره دریای اضطرابم و کوه تحملم

4 ای مدعی بمیر که از تکیهٔ رضا منت فروش دوش و کنار توکلم

1 خانه زاد محنتیم، آسودگی کم دیده ایم آن چه از غیز زخم بیند، باز مرهم دیده ایم

2 هر که از آیینه ای بیند جمال کار خویش ما فروغ کار در پیشانی غم دیده ایم

3 تا رضا در دیدهٔ ما کحل همت کرده است طیلسان بخل را بر فرق حاتم دیده ایم

4 طعن بی توفیقی، ای زهاد، بر رندان بس است چرب دستی های توفیق شما هم دیده ایم

1 اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو رفتیم تا دریچهٔ صبح، آفتاب کو

2 جامی کشیده محتسب و فتنه می کند کو تازیانهٔ ادب، احتساب کو

3 خونم حلال بر تو ولی داور جزا گر گویدم شهید که گشتی، جواب کو

4 کیفیت شباب هم از جنس کیمیاست اینک شباب، نشئهٔ عهد شباب کو

1 تا در قدحم بادهٔ امید نیابی میلم به تماشای گل و بید نیابی

2 در جام دل ما بود از عکس جمالی آن جرعه که در ساغر خورشید نیابی

3 این جرعه بنوش ای دل و شو فرش در این بزم کاین جام ز خمخانهٔ جمشید نیابی

4 دل های شهیدانت اگر باز شکافی یابی دو جهان حسرت و امید نیابی

1 مستیی کو که خرد را ز جنون دل شکنیم شیشه ها بر سر مستوری عاقل شکنیم

2 موح دریای بلا می دهد این مژده که ما کشتی صبر به نزدیکی ساحل شکنیم

3 ای مگس بال و پر طعنه فرو ریز که ما بهر لذت به جگر ناوک قاتل شکنیم

4 زخم ناسور به صد عجز خَرَد نیش زجاج شیشهٔ زهر چو در انجمن دل شکنیم

1 به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم طعن شادی به دل سوخته از غم زده ایم

2 دل به رسوایی ما خوش مکن ای عشق که ما طبل ناموس تو بر بام دو عالم زده ایم

3 بزم مقصود بچینید کز آشوب جنون صد ره این بزم فروچیده و برهم زده ایم

4 برو ای غیر که خاموش لبان می دانند که بر این رشته گره بهر که محکم زده ایم

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی