آثار عرفی شیرازی

صفحه 53 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 خوش در خور است، حسرت تو با گریستن بی یاد تو حلال مبادا گریستن

2 بی گریه دوستدار تو آرام گیر نیست یا کاو کاو دیده و دل یا گریستن

3 گویی که یاد می کنمت گه گهی، ولی بیهوده نیست در دل شب ها گریستن

4 نازم به غمزهٔ تو که یک گام کرده است صد ساله ره ز دیدهٔ من تا گریستن

1 چو لاله گون شوی از باده، در چمن مستم چو مشک بیز کنی طره، در ختن مستم

2 دل برهمنم، از سایهٔ صنم داغم دماغ بلبلم از نکهت چمن مستم

3 نه شکل سبحه شناسم نه صورت محراب ز فکر دار و اندیشهٔ رسن مستم

4 مگو که خرقه و زنار پوش و باده مکش که تیز دستم و از جام برهمن مستم

1 ای نه فلک ز خوشهٔ صنع تو دانه‌ای وز قصر کبریای تو عرش آشیانه‌ای

2 در تنگنای کوچهٔ شهر جلال تو وسعت گه زمانه کمین کارخانه‌ای

3 پروازگاه طایر صنعت کجا بود جایی که دارد از دو جهان آشیانه‌ای

4 نه توسن سپهر سراسیمه در رهت تا حکمتت گرفته به کف تازیانه‌ای

1 بوستان پژمرده گردد، از دل ناشاد من یاسمن را خنده بر لب سوزد از فریاد من

2 باغبان عشق می گوید که خاکستر شود شانهٔ باد صبا در طرهٔ شمشاد من

3 گفتم آیین مغان پر ذوق بر باز آمدن عشق گفت آیین مجنون من و فرهاد من

4 کفر نی، اسلام نی، اسلام کفر آمیز نی حکمت ایزد ندانم چیست در ایجاد من

1 خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن

2 خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من

3 خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی حدیث شکوه آمیزی به گوشش می رسید از من

4 ز ذوق کشتن ما گرم خون گشتی و می دانم که ممنونند فردای قیامت صد شهید از من

1 چه دور است این که نفع از گردش گردون نمی بینم غم لیلی نمی یابم، دلی مجنون نمی بینم

2 رواج بی غمی ها بین که با آن مردم آزاری چه محنت ها که می دیدم ز دهر، اکنون نمی بینم

3 به هر گامی شهید غمزهٔ زین پیش می دیدم در این عهد استخوان زاغ در هامون نمی بینم

4 مگو درمان درد از دست دل بگذار و راحت، من کدامین راحتی زین درد روز افزون نمی بینم

1 تا به کی همره اندیشهٔ باطل باشم وز دیار طرب آواره تر از دل باشم

2 گر گذشتم ز در کعبه نه از بی خبریست مصلحت نیست که با طالب منزل باشم

3 گر به قانون معین نزیم عیب مکن حکم عشق است که آشفته شمایل باشم

4 من که دارا و سکندر علف تیغ من اند رسد آنم که در این معرکه بسمل باشم

1 من صید غم عشوه نمایی که تو باشی بیمار به امید دوایی که تو باشی

2 لطفی به کسان گر نکند عیب بگیرند غارت زدهٔ مهر و وفایی که تو باشی

3 مردم همه جویند نشاط و طرب و عیش من فتنه و آشوب بلایی که تو باشی

4 ای بخت ز شاهی به گدایی نرسیدیم در سایهٔ میمون همایی که تو باشی

1 صنم گفتم دلا جان تازه کردی مبارک باد، ایمان تازه کردی

2 به کاوش تیز کردی ناخن ناز دلم را جوش افغان تازه کردی

3 نه کشتی و نه نوح، ای گریهٔ شوق چه بی هنگامه توفان تازه کردی

4 پریشانی ما گفتی به زلفت خم زلف پریشان تازه کردی

1 به کوی صید بندان، دوش چون فریاد می کردم به یک صوت حزین صد عندلیب آزاد می کردم

2 چنان دوش از غمت مشتاق بودم بر هلاک خود که تا صبح آرزوی تیشهٔ فرهاد می کردم

3 نه تاثیر نفس بی عمر جاویدان نمی دانم به امید چه پیشت درد دل بنیاد می کردم

4 گشایم دام بر گنجشگ و شادم، باد آن همت که گر سیمرغ می امد به دام، آزاد می کردم

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی