آثار عرفی شیرازی

صفحه 52 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 ماتشنگی به دجله و جیحون نمی دهیم یک العطش به صد قدح خون نمی دهیم

2 آب حیات از لب ما می چکد ولی صد چشمه زهر هست که بیرون نمی دهیم

3 شد رام تازیانهٔ ما توسن جنون دیگر عنان فتنه به گردون نمی دهیم

4 اهل زمانه را هوس آب خضر و بس کس را خبر ز چاشنی خون نمی دهیم

1 شهید وصلم و سیراب تر ز یاقوتم ز نخل توبه تراشیده اند تابوتم

2 مراست معجزهٔ مشکل گشای و هر ساعت فریب می دهد امید سحر هاروتم

3 به دست ساده دلی ده عنان کار که من خراب کردهٔ تدبیر عقل فرتوتم

4 نه یوسفم ز چه محتاج یاری دلوم نه یونسم ز چه در قید سینهٔ حوتم

1 تو ای زاهد برو افسانهٔ باغ ارم بشنو ولی از وصف کوی او به بانگ شمه هم بشنو

2 به ناکامی بمیرد هر که راه عشق پیماید عنان را نرم کن وین مژدگانی هر قدم بشنو

3 لب جام است در افسانه آن گه که می نوشی گمان دارم که گویم شمه ای از حال جم بشنو

4 مپر ای مرغ دل در صیدگاه ناز محبوبان ز هر جانب صدای بال شاهین راز هم بشنو

1 ز خونم روی میدان تازه گردان تمنای شهیدان تازه گردان

2 ز دل یک لخت دارم نیم خورده جگر بریان کن و خوان تازه گردان

3 به عالم وقتی آسان مردنی بود به بالینم بیا وان تازه گردان

4 اگر توفان نوحی خواهی از خون کهن ریشم به مژگان تازه گردان

1 ساغر لب ریز وصل، بر کف مشتاق نه زمزمهٔ آتشین بر لب عشاق نه

2 ای قلم شعله ریز، دود دل ما بریز آتش حسرت فزوز در دل اوراق نه

3 حسن صنم پرده سوخت، ای دل دیدار دوست ناصیه بر خاک بند، حوصله بر تاق نه

4 عرفی اگر در جگر، شعله ندانی شکست صد فلک از دود دل، بر سر آفاق نه

1 ساقی بیا و دامن گل بر سبو فشان مست شراب هم به ریاحین فرو فشان

2 ای باغبان تو بزم فرو چین که بی خودیم دامان گل بیار و بر حرف خو فشان

3 خاموش واعظا که دم گرم نیستت جامی بگیر و بر جگر گفت و گو فشان

4 توفان ناز و عشوه اساس امید کند ای دل جهان جهان طلب آرزو فشان

1 من کینه را به مهر خریدار نیستم دل پیش توست ولی به دل یار نیستم

2 آغاز دوستی است، عنان از ستم بگیر در ماندهٔ محبت بسیار نیستم

3 تا کرده ام وداع محبت رسیده ام یک منزل است راه و گرانبار نیستم

4 گویم گهی خوش آمد آسودگی، هنوز درد ترا هنوز سزاوار نیستم

1 به چه رو به جلوه آید، طلب نیازمندان نه دل نیاز خرم، نه لب امید خندان

2 گله از تهی کمندی، نه روا بود، همین بس که غزال ما نیفتد به کمند صید بندان

3 چه کند زبون شکاری، ز چنین شکارگاهی که خم کمند بوسد، لب عنبرین کمندان

4 چه گمان باطل است این، که بود عزیز صیدی که به عجز بسته گردد، به کمند ارجمندان

1 صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته به هوای دل مسیحا، به ره فنا نشسته

2 چو رسی به تربت من، مفشان به ناز دامن که غبار درد و حسرت، به مزار ما نشسته

3 شود آشکار فردا، که به راه وعدهٔ او ز غم بهشت و دوزخ، ز جهان جدا نشسته

4 ز ره وفا در این کو، که گذشته دامن افشان که غبار کوچهٔ ما، بر توتیا نشسته

1 باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی در آتش کرشمه کبابم نمی کنی

2 صد شیشه گشت خالی و صد خُم به ته رسید وز جرعه ای هنوز خرابم نمی کنی

3 صد پرسشم ز هر سر مو می کنی، ولی یک بار عنایتی به جوابم نمی کنی

4 بهر فریب، سایه بیاندازیم به سر در زیر چرخ سدره به خوابم نمی کنی

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی