4 اثر از عشاق‌نامه عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عشاق‌نامه عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عبید زاکانی / عشاق‌نامه عبید زاکانی

عشاق‌نامه عبید زاکانی

1 خدایا تا از این فیروزه ایوان فروزد ماه و مهر و تیر و کیوان

2 شه خاور جهان آرای باشد زمان باقی زمین بر جای باشد

3 بر این نیلوفری کاخ کیانی کند خورشید تابان قهرمانی

4 جهانرا چار عنصر مایه باشد مکانرا از جهت شش پایه باشد

1 بتی فرخ رخی فرخنده رائی به شهرستان خوبی پادشاهی

2 میان نازنینان نازنینی ز شیرینیش شیرین خوشه چینی

3 رخش گلبرگ خوبی ساز کرده قدش بر سرو رعنا ناز کرده

4 گرفته سنبلش بر گل وطن گاه سهیل آویخته از گوشهٔ ماه

1 خم ابروی او در جان فزائی طراز آستین دلربائی

2 خدا از لطف محضش آفریده به نام ایزد زهی لطف خدائی

3 به غمزه چشم مستش کرده پیدا رسوم مستی و سحر آزمائی

4 ز کوی او غباری کاورد باد کند در چشم جانها توتیائی

1 نخستین روز کاین چشم بلاکش مرا از عشق او در جان زد آتش

2 دل از جان و جوانی بر گرفتم امید از زندگانی بر گرفتم

3 چنان در عشق او دیوانه گشتم که در دیوانگی افسانه گشتم

4 خرد میگفت کی مدهوش بیمار غمش را در میان جان نگه دار

1 شبی شوقم شبیخون بر سر آورد ز غم در پای دل جوشی برآورد

2 تنم زنار گبران در میان بست دل شوریده شوری در جهان بست

3 بکلی از خرد بیگانه گشتم چو افیون خوردگان دیوانه گشتم

4 چو زلفش بیقراری پیشه کردم فغان و آه و زاری پیشه کردم

1 دلم زین بیش غوغا برنتابد سرم زین بیش سودا برنتابد

2 غمت را گو بدار از جان ما دست که آن دیوانه یغما برنتابد

3 ز شوقت بر دل دیوانهٔ ماست غمی کان سنگ خارا برنتابد

4 ز چشمم هر شبی مژگان براند چنان سیلی که دریا برنتابد

1 در آن شبهای تار از بیقراری چو بسیاری بنالیدم بزاری

2 مگر کز آه من سرو گلندام صدائی گوش کرد از گوشهٔ بام

3 بر آن نالیدن من رحمت آورد خرامان رو به نزدیکان خود کرد

4 یکی را زان پریرویان طناز حکایت باز میپرسید در راز

1 پس از عمری که دل خونابه میخورد خرد بیرون شد و دل کار میکرد

2 چو بر دل شد ز غم راه نفس تنگ به صد افسون و صد دستان و نیرنگ

3 عقابی تیز پر را رام کردم به سوی آن صنم پیغام کردم

4 که ای هم جان و هم جانانهٔ دل غمت سلطان خلوت خانهٔ دل

1 بدیدم چشم مستت رفتم از دست گوام دایر دلی گویائی هست ؟

2 دلم خود رفت و میترسم که روزی به مهرت هم نسی خوش کامم اج دست ؟

3 بب زندگی این خوش عبارت لوانت لاوه نج من ذبل و کان بست ؟

4 دمی بر عاشق خود مهربان شو کج‌ای مهروانی کسب اومی کست ؟

1 ضمیر پاک آن مرغ سخن ساز چو این افسانه کردم پیشش آغاز

2 شد از حال دل پر دردم آگاه چو آتش گشت و شد با باد همراه

3 به خلوتگاه آن آرام جان رفت باستادی ز هر چشمی نهان رفت

4 باو از هر دری افسانه میگفت حکایت خوب و استادانه میگفت

آثار عبید زاکانی

4 اثر از عشاق‌نامه عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عشاق‌نامه عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.