5 اثر از قصاید در دیوان اشعار عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار عبید زاکانی

1 در این مقام فرح‌بخش و جای روحفزای بخواه باده و بر دل در طرب بگشای

2 به عیش کوش و حیات دو روزه فرصت دان چو برق میگذرد عمر، کاهلی منمای

3 به دستگیری ساغر خلاص شاید یافت ز جور وهم زمین گرد آسمان پیمای

4 به پایمردی گلگونه میتوان رستن ز دست حادثهٔ روزگار محنت زای

1 علی‌الصباح که سلطان چرخ آینه فام زدود آینهٔ آسمان ز زنگ ظلام

2 صفای صبح دل صادقان به جوش آمد فروغ عکس شفق برد بر فلک اعلام

3 به دست خسرو خاور فتاد ملک حبش ز شاه روم هزیمت گرفت لشگر شام

4 هر آن متاع که شب را ز مشگ و عنبر بود به زر پخته بدل کرد صبح نقره ستام

1 پیش از آن کین کار بر این سقف مینا کرده‌اند وین مقرنس قبهٔ نه توی مینا کرده‌اند

2 عقل اول را ز کاف و نون برون آورده‌اند وز عدم اوضاع موجودات پیدا کرده‌اند

3 عالم سفلی ز عقل و روح فایض گشته‌اند صورت اجرام علوی را هیولا کرده‌اند

4 اطلس زربفت را در اختران پوشیده‌اند کوه را پیراهن از اکسون و خارا کرده‌اند

1 سپیده‌دم که شهنشاه گنبد گردان کشید تیغ و بر اطراف شرق گشت روان

2 سپهر غالیه سا و صبا عبیر آمیز شمال مجمره گردان نسیم مژده رسان

3 ز بهر مقدم سلطان چرخ پرتو صبح به سوی عرصهٔ خاور کشید شاد روان

4 طلوع کرده ز مشرق طلایهٔ خورشید چو از بلاد حبش پادشاه ترکستان

1 شد ملک فارس باز به تایید کردگار خوشتر ز صحن جنت و خرمتر از بهار

2 دولت فکند سایه بر اطراف این مقام اقبال کرد باز بر این مملکت گذار

3 سیمرغ ز آشیان عنایت ز اوج قدس بگشاد شاهبال سعادت بر این دیار

4 باز آمد از نسایم و الطاف ایزدی در بوستان دهر گل خرمی به بار

1 رسید رایت منصور شاه بنده نواز به خرمی و سعادت به خطهٔ شیراز

2 جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحاق خدایگان مخالف کش موافق ساز

3 شمار جوش سپاهش ستاره را مانند مسیر قبهٔ چترش سپهر را دمساز

4 گشاده دولت او کشوری به یک حرکت گرفته باز شکوهش جهان به یک پرواز

1 نسیم باد سحر عزم بوستان دارد دمید و بازدمش کیمیای جان دارد

2 رسید مژده که سلطان گل به طالع سعد عزیمت چمن و رای گلستان دارد

3 به ناز تکیه زده بر کنار آب روان ز بید مروحه وز سرو سایبان دارد

4 سمن فسانه ز رخسار حور میگوید چمن طراوت نزهتگه جنان دارد

1 باز به صحرا رسید کوکبهٔ نوبهار ساقی گلرخ بیا بادهٔ گلگون بیار

2 زان می چون لعل ناب کز مدد او مدام عیش بود بر دوام عمر بود خوشگوار

3 روح فزائی که او طبع کند شادمان آب حیاتی کز و مست شود هوشیار

4 همدم برنا و پیر مونس شاه و گدا بر همه‌کس مهربان با همه‌کس سازگار

1 تجلت من سمات الامانی تباشیر المسرة والامان

2 و صبح النحج لاح وهب سحرا نسیم الانس موصوب الجنان

3 واضحی الروض مخضرا فبادر الی الاقداح من کف القیان

4 نهان چون زاهدان تا کی خوری می چو رندان فاش کن راز نهانی

1 ای بر در تو دولت و اقبال پاسبان وی خاک آستانهٔ تو کعبهٔ امان

2 هرکس که همچو حلقه برین در ملازمست او را اسیر و حلقه بگوشند انس و جان

3 وانکس که بر در تو نگردد کلید دار در تخته بند بسته بود چون کلید دان

4 خرم دریکه باز شود هر سحرگهی بر درگه خجستهٔ سلطان کامران

آثار عبید زاکانی

5 اثر از قصاید در دیوان اشعار عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.