گذشت روزه و سرما رسید از عبید زاکانی قصیده 25
1. گذشت روزه و سرما رسید عید و بهار
کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار
1. گذشت روزه و سرما رسید عید و بهار
کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار
1. شد ملک فارس باز به تایید کردگار
خوشتر ز صحن جنت و خرمتر از بهار
1. نفخات نسیم عنبر بار
میکند باز جلوه در گلزار
1. بیمن معدلت پادشاه بنده نواز
بهشت روی زمین است خطهٔ شیراز
1. رسید رایت منصور شاه بنده نواز
به خرمی و سعادت به خطهٔ شیراز
1. بیمن طالع فیروز و بخت فرخ فال
همای دولت و اقبال میگشاید بال
1. علیالصباح که سلطان چرخ آینه فام
زدود آینهٔ آسمان ز زنگ ظلام
1. خجسته بارگه پادشاه هفت اقلیم
مقر جاه و جلالست و جای ناز و نعیم
1. سپیدهدم که شهنشاه گنبد گردان
کشید تیغ و بر اطراف شرق گشت روان
1. به فر معدلت خسرو زمین و زمان
بسیط خاک چو خلد برین شد آبادان
1. ای بر در تو دولت و اقبال پاسبان
وی خاک آستانهٔ تو کعبهٔ امان
1. ای آسمان جنیبه کش کبریای تو
وی آفتاب پرتوی از نور رای تو