آثار عبید زاکانی

صفحه 10 از 11
11 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی

1 مرا ز وصل تو حاصل به جز تمنا نیست خیال زلف تو بستن خلاف سودا نیست

2 وفا ز عهد تو میجست دوش خاطر من جواب داد که خود این متاع با ما نیست

3 بسی بگفتمت ایدوست هست رای منت دهان ز شرم فرو بسته‌ای همانا نیست

4 هزار بوسه ز لب وعده کرده‌ای و یکی نمیدهی و مرا زهرهٔ تقاضا نیست

1 از دم جان‌بخش نی دل را صفایی می‌رسد روح را از نالهٔ او مرحبایی می‌رسد

2 گوییا دارد ز انعامش مسیحا بهره‌ای کز دم او دردمندان را دوایی می‌رسد

3 یا مگر داود مهمان می‌کند ارواح را کز زبان او به هر گوشی صلایی می‌رسد

4 آتشی در سینه دارد نی چو بادش می‌دمد شعلهٔ او بر در هر آشنایی می‌رسد

1 زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی دل برد به پیشانی زلف به پریشانی

2 گر زلف بیفشانی صد جانش فرو ریزد صد جانش فرو ریزد گر زلف بیفشانی

3 یک لحظه به پنهانی گر وصل تو دریابم گر وصل تو دریابم یک لحظه به پنهانی

4 صد بوسه به آسانی از لعل تو بربایم از لعل تو بربایم صد بوسه به آسانی

1 ناگاه هوش و صبر من آن دلربا ببرد چشمش به یک کرشمه دل از دست ما ببرد

2 بنمود روی خوب و خجل کرد ماه را بگشاد زلف و رونق مشگ ختا ببرد

3 تاراج کرد دین و دل از دست عاشقان سلطان نگر که مایهٔ مشتی گدا ببرد

4 جان و دلی که بود مرا چون به پیش او قدری نداشت هیچ ندانم چرا ببرد

1 دلا با مغان آشنائی طلب ز پیر مغان آشنائی طلب

2 به کنج قناعت گرت راه نیست ز دیوانگان رهنمائی طلب

3 وگر اوج قدست کند آرزو ز دام طبیعت رهائی طلب

4 اگر عارفی راه میخانه گیر و گر ابلهی پارسائی طلب

1 هرگه که شبی خود را در میکده اندازیم صد فتنه برانگیزیم صد کیسه بپردازیم

2 آن سر که بود در می وان راز که گویدنی ما مونس آن سریم ما محرم آن رازیم

3 هر نغمه که پیش آرند ما با همه در شوریم هر ساز که بنوازند ما با همه در سازیم

4 زین پیش کسی بودیم و امروز در این کشور ما جمری بغدادیم ما بکروی شیرازیم

1 باز در میکده سر حلقهٔ رندان شده‌ام باز در کوی مغان بی سر و سامان شده‌ام

2 نه به مسجد بودم راه و نه در میکده جای من سرگشته در این واقعه حیران شده‌ام

3 بر من خستهٔ بیچاره ببخشید که من مبتلای دل شوریدهٔ نالان شده‌ام

4 رغبتم سوی بتانست ولیکن دو سه روز از پی مصلحتی چند مسلمان شده‌ام

1 باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله گشت ز جنبش صبا دختر شاخ حامله

2 عطرفروش باغ را لحظه به لحظه می‌رسد از ره صبح کاروان از در غیب قافله

3 مست شده است گوییا کز سر ذوق می‌نهد خرده و خرقه در میان غنچهٔ تنگ حوصله

4 نافه‌گشا شده صبا غالیه‌سا نسیم گل وه که چه نازنین بود گل‌رخ عنبرین کله

1 بی روی یار صبر میسر نمی‌شود بی‌صورتش حباب مصور نمی‌شود

2 با او دمی وصال به صد لابه سال‌ها تقریر می‌کنیم و مقرر نمی‌شود

3 گفتم که بوسه‌ای بربایم ز لعل او مشکل سعادتیست که باور نمی‌شود

4 جز آنکه سر ببازم و در پایش اوفتم دستم به هیچ چارهٔ دیگر نمی‌شود

1 نه به ز شیوهٔ مستان طریق ورائی هست نه به ز کوی مغان گوشه‌ای و جائی هست

2 دلم به میکده زان میکشد که رندان را کدورتی نه و با یکدیگر صفائی هست

3 ز کنج صومعه از بهر آن گریزانم که در حوالی آن بوریا ریائی هست

4 گرت به دیر مغان ره دهند از آن مگذر قدم بنه که در آن کوچه آشنائی هست

آثار عبید زاکانی

11 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.