منّت از حکیم نزاری قهستانی مثنوی روز و شب 1
1. منّت از ذوالجلال والاکرام
بَدو آغاز و غایتِ انجام
1. منّت از ذوالجلال والاکرام
بَدو آغاز و غایتِ انجام
1. نظری یا مفتح الابواب
سببی یا مسبب الاسباب
1. بعد توحید و نعت پیغمبر
مدحت شاه شرق اولیتر
1. شب نوروز در خرابه خویش
جام و جان و من و قرابۀ خویش
1. شب فرستاد پیش روز رسول
«کای جهانگرد فتنه جوی فضول
1. با صبا گفت: «دم مزن دیگر
به رسالت قدم بزن دیگر
1. باز شب داد روز را پیغام
که: «چنین بر مکش به چرخ اَعلام
1. روز گفتش: «چه ترّهات است این
سخن حشو بی حیات است این
1. شب دگرباره رفت با سرکار
کرد بر یک جواب صد انکار
1. روز گفت: «این چه زور و بهتان است
که ریا پیشۀ توفتّان
1. شب دگر بار گشت آشفته
که: «مرا روز ناسزا گفته»
1. روز بار دگر به جوش آمد
با شب تیره در خروش آمد