چیست کز من یاد نآید از حکیم نزاری قهستانی غزل 13
1. چیست کز من یاد نآید هیچش آن محبوب را
خود وفا گویی نمی باید که باشد خوب را
...
1. چیست کز من یاد نآید هیچش آن محبوب را
خود وفا گویی نمی باید که باشد خوب را
...
1. از من چه شد که یاد نیامد حبیب را
مردم ز درد و نیست غم من طبیب را
...
1. عیبم مکن که دوست ندارم رقیب را
کز دست او به خواب نبینم حبیب را
...
1. رفتم و دریافتم پیر خرابات را
باز نمودم بدو کلّ مهمّات را
...
1. برخیز ساقیا بده آب حیات را
چون روح کن به معجزه احیا موات را
...
1. دیر شد تا دوست می دارم ترا
آخر ای بخت از درم روزی درآ
...
1. گر تو نگویی به من من به که دانم ترا
در نظر دیده ای دیده از آنم ترا
...
1. ای با جفا در ساخته با ما نمی سازی چرا
روزی ، شبی ، وقتی ، دمی ، با ما نپردازی چرا
...
1. شمع ما برخاست بنشان ای پسر مصباح را
ساقیا روح الامین با ماست در ده راح را
...
1. از دست بدادم دل شوریده خود را
بر هم زدم احوال بشولیده خود را
...
1. تشنه ام ساقی بیاور کاس را
بیش نشنو قول هر نسناس را
...
1. ساقی ز بامداد روان کن کئوس را
تا گردنان نهند به پیشت رئوس را
...