29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 موکب شاه جهان آمده است و از پی نصر و فتح است و ظفر تا بخراسان از ری

2 کاسه از فرق عدو گیر نه از دست حبیب نغمه از ناله ی وی جوی نه از ناله ی نی

3 دشمن از تیغ شهنشه خرد از لمعه ی عشق همچو شمع سحر از باد و گلستان از دی

4 آخر ای دل نه تو از خیل شهی خیز و براه قدمی نه که شود بدرقه ات همت وی

1 بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری فضایل ملکی در شمایل بشری

2 بهر چه حسن توان گفت روی اوست قرین زهر چه عیب توان جست خوی اوست بری

3 ببین برویش و کوتاه کن سخن ناصح که بی زبانی خوشتر بود ز بی بصری

4 بگو بشحنه که از ما خبر نجوید باز ببزم ما خبری نیست غیر بی خبری

1 چرا چو ابر نگریی چرا چو باد نکوشی چرا بروز ننالی چرا بشب نخروشی

2 نشسته بیخود و غافل ز کار اول و آخر که از چه چشم گشودی و از چه دیده نپوشی

3 بدین بطالت و عطلت بدین جهالت و غفلت نهی بخویش چه تهمت گر اهل دانش و هوشی

4 در سرای گشودند و باز پا نگشایی بدجله راه نمودند و باز آب ننوشی

1 نبود عجب ار برقی در خرمن ما بینی باشد عجب ار برگی در گلشن ما بینی

2 دیوانگی ما را امروز مبین، فرداست کان سلسله ی مشکین در گردن ما بینی

3 جز جام سفالینم خشتی دو ببالین نیست در کنج خرابات آی تا مخزن ما بینی

4 مهر فلک ار خواهی زایوان ملک جویی مهر ملک ار جویی از روزن ما بینی

1 هم ز کارم منع کردی هم بکارم داشتی اختیارم دادی و بی اختیارم داشتی

2 میشود عمری که دارم انتظار وعده ای یاد آن کز وعده ها در انتظارم داشتی

3 آمد و جان در رهش افشانده بودم دید و گفت آخر این بود آنچه از بهر نثارم داشتی

4 نه سزای جرم و نه پاداش خدمت دادیم کاش میگفتی که از بهر چه کارم داشتی

1 در عشق روانیست نه دعوی نه گواهی فرسوده دلی باید و آسوده نگاهی

2 دیدیم چو روی تو دگر هیچ ندیدیم بستیم نظر از همه عالم به نگاهی

3 از دوزخ عشقم مگر آرند عقوبت جز هستی من نیست مرا هیچ گناهی

4 در مرحله ی عشق بسی سال که بگذشت بر ما و دریغا نرسیدیم بماهی

1 من در این جمع و پریشان دلم از غوغایی دیده جایی نگران دارم و خاطر جایی

2 گر هلاکم طلبد دوست چه پرهیز ز خصم ور نجاتم طلبد از که دگر پروایی

3 عزت این بس که مرا بندهٔ خود می‌خوانی وین تفاخر که مرا چون تو بود مولایی

4 آنچنانی تو که می‌خواهم و هم دارم امید تا چنانم که پسند تو بود فرمایی

1 تو بدین شکل و شمایل که بخود مینگری جای آنست که بر ما بتکبر گذری

2 گر نه خود جان منی از چه برون می نایی گر نه خود عمر منی از چه بغفلت گذری

3 من چنان رفته ام از خود که زخود بی خبرم نتوان عیب تو گفتن که ز من بی خبری

4 شکنی بر شکن طره ی پرتاب فکن تا کی ای شوخ شکر لب دل ما میشکری

1 ز ما گمگشتگان پرسید از آن کوی سراغ تشنگان جویید از جوی

2 میی بی غش، بتی دلکش، دلی خوش لب ساقی، لب ساغر، لب جوی

3 فسونگر نو گلی، جزعی نظر باز زبان دان بلبلی، لعلی سخنگوی

4 دگر از هر چه گویی، لب فروبند دگر از هر چه جویی، دل فروشوی

1 سرو سیمین که دیده در چمنی و آفتابی میان انجمنی

2 گلبن بزم و شاهد چمنی زینت باغ و زیب انجمنی

3 نشنیدی زمانهان سخنی فاش خواهی شنید از انجمنی

4 از اسیران غربتش چه خبر آنکه با دوست خفته در وطنی

آثار نشاط اصفهانی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی