29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 گر نمیخواهی غمینم ساختن،شادم مکن ور نمیخواهی خرابم کردن، آبادم مکن

2 چند، گه نومید باید بود، گه امیدوار یا فراموشم مکن ای دوست یا یادم مکن

3 زحمت از خاک درت بردن بمردن خوشتر است سهل باشد یک دو روز ای خواجه آزادم مکن

4 نیست دل آگه، اگر دارد زبانم شکوه ای بشنوی گر ناله ام، گوشی بفریادم مکن

1 این شهد نمیرسد بکامی این صید نمی فتد بدامی

2 سد جو برهش ز دیده بستم این سرو نمیکند خرامی

3 دستم رسد ار بچین زلفش سد صبح بر آورم ز شامی

4 ما را که بهیچ میفروشند ای خواجه نمیخری غلامی

1 لله الحمد نمردیم و بدیدیم چنین که نه یاریست زما شاد و نه خصمی غمگین

2 دلی افسرده ز عشق و سری آزرده ز عقل سینه ای خسته ز مهر و نظری بسته زکین

3 سبحه ای رشته اش از طره ی ترسابچگان ساغری باده اش از باده ی فردوس برین

4 شرمی ای نفس از اینگونه سخنها ی گزاف تو کجا و طمع منزلت صدیقین

1 دل دگر با که سپارم که تو در جان منی جان دگر با که فشانم که تو جانان منی

2 هنری نیست جز اینم ز چه پنهان سازم گو همه خلق بدانند تو جانان منی

3 گفتمت مهر و در این گفته چه جای نظر است تو بدین طلعت افروخته برهان منی

4 زخمی ای خواجه گرت با من مسکین رحمی ست دردی ای دوست اگر از پی درمان منی

1 ساقیا برخیز کز پیمانه ای داد دل گیریم از فرزانه ای

2 سنگ طفلان تا بکی بایست خورد آخر ای دل تابکی دیوانه ای

3 زحمتی دارم ز غوغای خرد ای دریغ از ناله ی مستانه ای

4 شیخم از مسجد چه غم بیرون کند هست در بیرون در میخانه ای

1 پیوند عهدهاست که از هم گسسته‌ای یا حلقه‌های زلف به هم برشکسته‌ای

2 کس جز تو ره نداشت در این خانه خلق را آگه که کرد از این که تو در دل نشسته‌ای

3 از پاس ناتوانی آن چشم صید بند باشد که دایم از پی دل‌های خسته‌ای

4 از صید پر شکسته گشایند بند اگر برداشت خواجه مهر مپندار رسته‌ای

1 من فاش کنم غم نهانی حاشا نکنم که خود تو دانی

2 با تو بزبان چه راز گویم هم راز منی تو هم زبانی

3 نیک و بد من تو میشناسی بد راهم و نیک میتوانی

4 گر شهد رواست میفرستی گر زهر سزاست میچشانی

1 بهزار نامه دارم ز تو حسرت جوابی سر لطف اگر نداری چه کم آخر از عتابی

2 من و دامن خیالت که نه روز داند از شب نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی

3 بخیال روی و زلف تو شبم خوش است و خواهم که نه سر زند دگر صبح و نه پر زند غرابی

4 اگرم ملول خواهی تو چه بهتر از ملالت وگرم خراب سازی تو چه خوش تر از خرابی

1 ای جم از این می اگر جامی زنی دست یازد بر تو کی اهریمنی

2 از رکابی گر بر انگیزی کمیت باز داری چرخ را از توسنی

3 دست بر کاری زدن بیحاصلی ست دست باید زد ولی بر دامنی

4 عشق اگر از عقل خیزد رهبر است لیک اگر از نفس زاید رهزنی

1 دل بدست آرو هر چه خواهی کن بی زر و زور پادشاهی کن

2 سیمگون ساعدی و مه سیما حکم از ماه تا بماهی کن

3 در هم آمیخت طلعت و زلفت حذر ار آه صبحگاهی کن

4 با همه هر چه از تو میخواهند با من ای دوست هر چه خواهی کن

آثار نشاط اصفهانی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی