نیر تبریزی

صفحه 1 از 15
15 اثر از غزلیات نیر تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات نیر تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات نیر تبریزی

1 زد ننگ عشق کوس ملامت به نام ما ای پیک غم ببر به سلامت سلام ما

2 ساقی غم و جهان خم و دل جام و باده خون جم را خبر دهید ز بزم مدام ما

3 چون دور چشم یار به کام است باک نیست گو دور روزگار نباشد به کام ما

4 رنگ ریا نبرد ز سجاده آب نیل کو آتشی که پخته کند زهد خام ما

1 چشمت به غمزه کشت دو صد بیگناه را کو داوری که داد رسد دادخواه را

2 گفتم مرا تحمل ناز تو نیست گفت عشق احتمال کوه دهد پرّ کاه را

3 بیحاصل است جلوه خوبان بعهد تو نادر در آفتاب توان دید ماه را

4 آنشوخ دیده بین که زنهر شکار دل دزدد چه سان بخود زتغافل نگاه را

1 بستی برشته سر مو پای و دست ما گوئی برو که با تو نزیبد نشست ما

2 بازوی زهد پنجه عشق تو بر نتافت برکوب طبل حسن که برگشت شست ما

3 این تیغ وین سپر که نیابد بهمسری با باده بلند تو دیوار بست ما

4 ای آفتاب حسن تو خود پرده برمگیر زین سوی اختیار نظر نبست دست ما

1 بجان دوست که از درمران گدائی را که جز درت نشناسد در سرائی را

2 کدام دل که در او جا کند نصیحت خلق مگر خیال تو خالی گذاشت جائی را

3 بیا بصبر من و عشق خود مشاهده کن حدیث مورچه و سنگ آسیائی را

4 خدا کند که گزندت زچشم بدنرسد بدین صفت که دهی داد خود نمائی را

1 چند دربند کشم ایندل هر جائی را بیش از این صبر نباشد سر سودائی را

2 غمت آنروز که در کلبه دل بار انداخت بادب عذر نهادیم شکیبائی را

3 مصحف روی تو با اینخط زیبا چه عجب گر خط نسخ کشد دفتر زیبائی را

4 ناصحم گفت که چاهست در اینره هشدار بست دیدار تو ام دیده بینائی را

1 نفس باز پسین است زهجرت جانرا مژده ای بخت که شد عمر بسر هجرانرا

2 طاقت باج غمش در دل ویرانه نماند باز هشتم بوی این دهکده ویرانرا

3 محترم دار غم ایدل که خداوند کرم گرچه کافر بود اکرام کند مهمانرا

4 تندم از سر گذرد غافل و من غرق نگاه نیست از تلوسه غرقه خبر طوفانرا

1 در کمالت چه دهم داد سخندانی را حد گذشته است از آنصورت انسانی را

2 جرم دل نیست که چشم از تو بگرداند باز اختیاری نبود کشتی طوفانی را

3 پرده بردار که از لطف نیارد دیدن چشم کوته نظران صورت روحانی را

4 با تو همچشمی آهوی ختن عین خطاست سحر پهلو نزند آیت یزدانی را

1 صنما نه میل مسجد نه سر کنشت ما را که قمار عشق از این غم همه داد گشت ما را

2 بفدای شورت ایعشق نه چنان ببر زهوشم که بدفتر جنون هم نتوان نوشت ما را

3 دو هزار سنگ طفلان خورم هنوز سبزم زفرح که پیر دهقان بره تو کشت ما را

4 زنظر تو شاه خوبان مفکن بهل نگارا که مصوّران کج بین بکشند زشت ما را

1 کس نزد پای بگویت که نه سر داد آنجا روید از خاک مگر خنجر بیداد آنجا

2 زلفت ار گرد برانگیخت زشهری چه عجب خاک یکسلسله دل آمده بر باد آنجا

3 بهوای گل رویت چمنی باز نماند که نیامد دل شوریده بفریاد آنجا

4 چه فتاده است در آنکوی که نگذشت بر او باری از قافله دل که نیفتاد آنجا

1 از حد گذشت جلوه فروهل نقاب را زین تیره روز تر مپسند آفتاب را

2 معذورمی ایصنم همه گر تندی است وجور مستی و از خطا نشناسی صواب را

3 میگفت دل چو میزدمش بوسه بر دهان باید کشید تلخی این شکر اب را

4 تا شست چشم مست تو تیر و کمان گرفت از چشم فتنه برد تمنای خواب را

نیر تبریزی

15 اثر از غزلیات نیر تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات نیر تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی