1 ایسر مه سای چشم بتان خاکراه تو صد حلقه دل بحلقۀ زلف سیاه تو
2 گر در سر است قتل جهانیت باک نیست بر پای خود کشم بقیامت گناه تو
1 چه خطا شد ز من ایخسرو فرخ زادم که سرم دادی و کردی ز عتاب آزادم
1 گر بپوشم سینه در تنگ آیدم شیشۀ اشکیب بر سنگ آیدم
1 بسکه از آه سحر مشعله روشن کردم دزد شب را سوی دل راه معین کردم
1 با تو آمیزش غیر الفت قند و مگس است خودفروشی مکن ایشوخ بس است ارهوس است