1 شبی پرسیدم از خلوت نشینی حریفی نکته سنج و خرده بینی
2 ز استغنای عشق و کبر مستی بکونین بر فشانده آستینی
3 که احمد گر بود سرّ احد چیست ز میمش در میان فرق مبینی
4 قدح لبریز کرد از بادۀ ناب ز خویشم برد با یک ساتکینی
1 بر آن سری که بگیری ز لعل او کامی شراب نوش که در عین پختگی خامی
2 براه بادیه شرط است سر قدم کردن اگر بکعبۀ گوش به بندی احرامی
3 نسیم صبح خدا را تو محرم رازی ببر زما به سر کوی دوست پیغامی
4 که آخر ای بت نامهربان من چه شود که خواجۀ برد از بنده بر زبان نامی
1 من خود مجرّد از همه نام و نشانمی بر هر صفت که عشق تو گفت آنچنانمی
2 در گوشۀ فراق تو پیر شکسته ام آندم که بوی وصل تو آید جوانمی
3 گاهی ز تاب قهر تو درویش نینوا گاهی ز تاج مهر تو شاه جهانمی
4 گاه از جنون ز هلهلۀ کودکان برقص گه در خرد ارسطوی روشن روانمی