سخن از ناصرخسرو قبادیانی جامع الحکمتین 36
1. سخن دراز شد، این جایگه فروهشتم
گران شد و شکهانم من از گرانی بار
1. سخن دراز شد، این جایگه فروهشتم
گران شد و شکهانم من از گرانی بار
1. بجوی و بنویس، آنگه بخوان و باز بپرس
پسش بیاموز آنگه بدان و بر دل کار
1. این قصیده آنچه بما رسید هشتادودو بیتست، واندرو نودو یک سؤال است چه فلسفی و چه منطقی و چه طبیعی وچه نحوی و چه دینی و چه تاویلی: هر یکی را جوابی بحق داده شد. و آنچه واجب آمد از بسط معانی و شرح اقاویل بی تفصیل، فراز آورده شد و گزارده آمد هم از طریق حکمت فلسفه و هم از سبیل حکمت دین حق. و بدین شرحهاء مفصل و بیانهاء مؤکد و فصلهاء معتمد و مؤکد مرین قصیده را که بر مثال جسدی مهمل و مبدد و مطروح و مرذول و معزول بود، مطرح کرده شد و پراگندهاء او را تالیف داده آمد. و مختار و مشهورو مذکور گردانیدیمش بر مقتضاء التماس امیر بزرگوار نامدار بیدار حقایق جوی دقایق دان معانی طراز سخن شناس علم ورز عدل سیرت احسانگستر حکمت پرور هنرور، اعنی امیر بدخشان عین الدوله زین المله فخرالامة شمس الاعالی ابوالمعالی علی بن الاسد بن الحارث مولی امیر المؤمنین، خدای تعالی ولایت دینی و دنیاوی او را بسلامت عاجل و سعادت آجل پیونداد و توفیقش بر احیاء علم و حکمت و اثبات حق و حقیقت و اعزاز جد و بصیرت بیفزایاد! که من بعمر دراز خویشاندر فراخ زمین خدای سبحانه جز او کسی ندیدم که با اقبال دنیا بوی، آنکس طلب ذخایرعلمی و دفاین دینی و خزاین صدقی (کند)، و فکر این زایل فانی (نکند)، چه هرکس (از) امثال و اکفاء اویند از امرا و سلاطین بموجب دنیا کار کردست، مگر او کز دینا و اقبال روزگار و مساعدت مساعد فلکی و بباطن ملکی و طاعت رعایا و ملک میراثی و ملک جلالی و انقیاد خیل وحشم و خدم باکتساب نام نیکو و اقتناء محامد بسنده کردست، و اعتماد بر اعتقاد درست خویش دارداندر دین، والتجا بفضل خدای سبحانه کردستاندر استبداد، بر دست گرفتن افسار روزگار، و تخلیص مر اهل اظطرار را از نوایب چرخ دوار.