وجه دین ناصرخسرو قبادیانی

53 اثر از وجه دین ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه ناصرخسرو قبادیانی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 5 از این مجموعه هستید.

گوئیم بتوفیق از ناصرخسرو قبادیانی وجه دین 49

1. گوئیم بتوفیق خدا یتعالی که بر بنده طاعت خدای بر سه مرتبت است یا هرروز واجب است چون نماز پنجگانه یا هر سال واجب است چون (زکوه دادن و روزه داشتن و یا بعمری واجب است چون )حج کردن و واجبات دادن همچنانکه آفرینش سه مرتبت است یا عالم روحانیست چون آن جهان یا عالم جسمانیست چون این جهان یا عالم تالیف است از لطیف و کثیف چون مردم و اندر(عالم) دین همین سه مرتبت است یا مرتبت (ناطق است وآن)تالیف است (یا مرتبت اساس است وآن تاویل است و)یا مرتبت امام است و آن جمع کردن است میان تالیف و تاویل چنانکه مردم جمع است میان لطیف و کثیف و پس ازین علم دین سه نوع است فقه وتفسیر وحدیث چون این سه علم آدمی را حاصل شود مکرم گردد پس ایزد تعالی پروردگار این سه عالم است چنانکه گفت اندر آغاز کتاب خویش قوله تعالی:الحمدلله رب العالمین و ایزد تعالی سه طاعت را گزیده است یکی روزی پنج وقت (گزاردن ) نماز دیگر در سالی دادن زکوه ودیگر بعمری یکبار دادن واجبات و این سه طاعت در یک آیت یاد کرد چنانکه گفت قوله تعالی : واقیمواالصلوه وآتوا الزکوه و اقرضوا الله قرضاحسنا نادانان امت مر نماز و زکوه را که آن طاعتهای عام بود بگرفتند وآن سوم طاعت که آن خاص بود ندانستند و نجستند و از خازنان علم الهی دست بازداشتند و هر که به بصیرت اندرین آیت نگرد بداند که این سه طاعت در مرتبت یکدیگر تا خدایتعالی هر سه طاعت را در یک آیت یاد کرده و بداند که همچنانکه زکوه نادهنده را نماز روانیست مر نماز ناکننده را زکوه نیست بقول رسول علیه السلام چنانکه گفت: لا صلوه لمن لا زکوه له و لا زکوه لمن لا صلوه له هر آنکس که خدایتعالی را آن وام نیکو ندهد مرورا نماز نیست و نه زکوتست و این همان سه مرتبت است که اندر عالم دین بیکدیگر پیوسته اند که هر که ناطق را اطاعت ندارد نه امام را تواند اطاعت داشت و نه اساس را و این بی اطاعتی مرورا بی اطاعتی خدای کند و هر که امام را اطاعت ندارد اطاعت اساس نداشته باشد و هرکه اساس را اطاعت نداشته باشد رسول را اطاعت نداشته باشد و هر که اطاعت رسول نکند فرمانبرداری حق تعالی نکرده باشد و هر که فرمان برداری حق تعالی نکند کافر است و خداوندان علم حقیقت سر این آت را پرسیدند از رسول علیه السلام و چون برو واقف شدند غنیمت یافتند خویشتن را ازین وام خدای بیرون آورند از بهر آنکه واجبات نزدیک خدایتعالی از زکوه شریفتر است نبینی که مر زکوه را همیگوید که حق من است و مر واجبات را همیگوید مر اوام دهیدو کسی که وام کسی باز دهد که بروی باشد آن منت ندارد که کسی مر کسی را وام دهد که منت وام دادن بیش از منت وام گزاردن باشد و چون این آیت بیامد نخستین کسی که این وام بداد امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام که اعرابی بود که همی آمد براه و مرورا پیش آمد اشتری بدست گرفته گفت امیرالمومنین این اشتر بخرتابتو بفروشم امیرالمومنین گفت بها ندارم آن اعرابی گفت چون از غنیمت بیاری بده امیرالمومنین گفت بچند فروشی اعرابی گفت بصد و نوزده درم که آن را بکسی می باید داد پس امیرالمومنین گفت خریدم اعرابی گفت فروختم مهار اشتر را بدست امیرالمومنین علی داد امیرالمومنین علی علیه السلام اشتر را میآورد دیگر اعرابی پیش او همی آمد و گفت یا امیراین اشتر بمن فروشی امیرگفت فروشم اعرابی گفت بچند امیر گفت اکنون بصد و نوزده درم از وام دارستدم و آن اعرابی صدو نوزده درم بداد و آن اشتر بخرید امیرالمومنین دربارگاه رسول علیه السلام در آمد و رسول علیه السلام این آیت بخواند امیرالمومنین علی در حال تاویل این آیت بشناخت و آن سیم پیش رسول بنهاد و رسول علیه السلام گفت یا علی این سیم از کجا آوردی امیرالمومنین علی علی السلام قصه اعرابی و اشتر فروختن بدیگر اعرابی بازگفت رسول علیه السلام گفت نبود آن فروشنده اشر مگر جبرائیل و نبود آن خرنده اشتر (مگر) میکائیل و آنگه چون تاویل این آیت وصی رسول علیه السلام بمومنان رسانید هرکه توفیق یافت از خدایتعالی واجبات خدایرا وام داد و ما گوئیم آنچه خدایتعالی گفت :و اقرضوا الله قرضا حسنامعنی این آیت این است که وام خواست خدایتعالی بندگان و اندازه پیدا نبود و خداوند تاویل پیداکرد ما را که صد و نوزده درم است و بیان این بگفت چون حسنا بحساب حمل حساب کنی صد و نوزده است چنانکه ح هشت س شصت ن پنچاه الف یکی و تاویل آن (در) عالم دین(این) است که این سخن دلیل است بر کلیمه باری سبحانه که نام او وحدت است و وحدت چهار حرف است و دلیل بر چهار اصل دین است اندر عالم پدید آمده اند دو روحانی و دو جسمانی و بحسابی صد و نوزده دلیل است بر صد و نوزده حد اندر عالم دین کزین چهار اصل پدید آمد چه اندر دور مهین و چه اندر دور کهین اما اندر دور مهین که آن دور ناطق است علیه السلام این صد و نوزده حد آنست که شش ناطق است از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد مصطفی علیه السلام که قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام هفتم ایشانست و هر یکی را ازین هفت خداوندان دور از پنج حد علوی چون اول و ثانی و جد و فتح و خیال مادت بود که بپذیرفتند (و) بدوازده حجتان خویش بدادند پنج و دوازده هفده باشد پس هر صاحب دوری را هفده حد بود و چون جمله شوند هفت بارهفده صد و نوزده شود و اندر دور کهین که دور امام است این صد و نوزده حد آنست که هر امامی را تایید از آن پنج حد باشد چون اول و ثانی و جد و فتح و خیال و (اورا) دوازده حجت باشد که نورتوحید از راه ایشان بخلق اینعالم در پس هرهفت امام را هفده حد (است که) بجمله صدو نوزده حد باشد و درعالم شریعت دلیل وگواره بزر درستی این قول آنست که گردش روز برهفت روز است و اندر هرروزی هفده رکعت نماز فرض است پس جمله رکعتهای نماز فریضه اندر یک هفته صدو نوزده رکعت است.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

6 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت

گوئیم بتویق از ناصرخسرو قبادیانی وجه دین 50

1. گوئیم بتویق خدایتعالی که جهاد کردن واجب است بر (مسلمانان با) ترسایان و جهودان و مغان و گبران کافران و هر که از ایشان اهل کتابند مر امام را رواست گزیت بستدن و از ایشان دست باز داشتن اگر خواهد آن گزیت را صرف کردن اندر مصالح دین و قوی گردانیدن مومنان و مسلمانان برقهرکردن دشمنان دین و بازداشتن شرایشان از پیرامن اهل دین و هر موضعی که اندر شریعت است باطن آن اندر نفوس خاق را برابر یافته است بنا و پایداری آن ظاهر بر آن باطن است و خبر است از رسول علیه السلام که گفت: الغلاه نصاری هذه الامه و النواصب یهودها و الخوارج مجوسها گفت غالیان ترسایان امتند و ناصبیان جهودان امتند (و خارجیان مغان امتند )و (از) مغان مر خارجیان را خواست که فدویانند و مغان را کتاب نیست که بدان کارکنند و از پس آن روند چنانکه مر جهودان را و ترسایان را کتاب هست که از پس آن رونده اند و تاویل این قول آنست که غالیان و ناصبیان امام ثابت کنند همچنانکه جهودان و ترسایان کتاب دارند از تورات و انجیل و تاویل کتاب امام است و خارجیان امام ثابت نکنند و گویند امام هرکه باشد روا باشد چون عادل باشد همچنانکه مغان را که مثل ایشان اند کتاب معلوم نیست گوئیم هر گروهی که ایشانرا کتاب نیست از ایشان گزیت نستانند چنانکه مغان و بت پرستان از جهودان و ترسایان که کتاب دارند گزیت بستانند و معنی این موضوع و تاویل آن آنست (که) هر که امام ثابت کند بعضی از قول او بباید پذیرفتن و مرورا هم بقول او رد باید کردن چنانکه گزیت از اهل کتاب ستانند و بدان مر ایشانرا قهرکنند کز ایشان ستده باشند و هرکه امام ثابت نکند هیچ قول او را نباید پذیرفتن که او دانش را باطل کرده است و مثال این چنان باشد که ناصبیان گویند که امام ثابت است و معلوم است کز قریش است از جمله خلایق و ما این قول را از ایشان بگیریم بر مثال گزیت ستدن از اهل کتاب باشد آنکه قول ایشان را بر ایشان رد کنیم آنست که(گوئیم) آری که امام از قریش است (و ایشانرا بمالیم) یکی بدانچه گوئیم چنانکه شما مر قریش را از همه خلق بیرون کردید بدین حکم(که) امام از ایشان است همچنین این یکتن که امام او باشد و از قریش است از همه قریش جداست تا بدین قول با قرار (ایشان) مر ایشانرا بمالیم چنانکه گزیت از اهل (کتاب) بستانند و مرایشانرا بمالند و آن جزای قول ایشان باشد که لفظ گزیت از جزا گرفته اند و جزیت از اهل ملت دوازده درم ستانند و آن ستدن اقرار است برحقوق مندی دوازده حجت که بقای جاویدانی بجان مومنان را از راه ایشان برسد بفرمان خداوند زمان علیه السلام و نفوس مومنان بدیشان رسته شود از عذاب جاویدانی همچنانکه بگزاریدن دوازده درم که مثل بر عدد ایشان است جانهای اهل ملت بقای گذرنده یابند اندر اینعالم این است تاویل کتاب گزیت که یاد کرده شد.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه 1 بیت

گوئیم بتوفیق از ناصرخسرو قبادیانی وجه دین 51

1. گوئیم بتوفیق خدایتعالی که این قول بوقت افتادن مصیبت واجب است و بهنگام کارهای صعب که پیش آید مردم را اندر حال جسمانی چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی) الذین) اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و اناالیه راجعون گفت آنها را (که هرگاه) ایشانرا بیفتد مصیبتی گویند ما مرخدایرائیم و ما سوی او بازگردندگانیم و عرب (برای) کارهای صعب تاریکی شب را صفت کنند از بهر آنکه کاردشوارتر از آن نباشد که مردم نبینند روی بیرون شد ازو و آن تاریکی باشد و تاریکی دوگونه است جسمانی و نفسانی و تاریکی جسمانی بشب است و روشنایی آن آفتاب است که تاریکی جسمانی بدو روشن شود ( و او خاتمه دهد) بکارهای بی سامان جسمانی و تاریکی نفسانی نادانی است و مسئله های مشکل اندر معقولات و روشن شدن این تاریکی که صفت آن گفتیم از خدایست بمیانجی اساس و دیگر ازو امام زمان است که تاریکیهای نفسانی را آفتاب بصیرت اوست و بنده های سخت بدو گشاده شود چون تاریکی و دشواری جسمانی بیفتد واجب آنست که دل بقضای خدای بسپارد و بپسندد آنچه بدو قضا رفته باشد و گوید انالله و اناالیه راجعون یعنی ما مرخدایرائیم و بپسندیدیم آنچه او حکم کرد و بدو باز گردیم اگر ازین کارها ما را نکبتی رسد جسمانی که بدان هلاک شویم هلاک جسمانی و بتاویل مومن را واجب است که چون مسئله مشکل اندر معقولات پیش آیدکزآن بیرون نتواند شدن همین قولرا بگوید بدان روی که نفسهای ما مرخداوند زمانراست بدانچه زندگانی نفسانی ازو یافتیم و بازگشت اندر مشکلات هم بدوست و بداند که ما همی نتوانیم ازین مسئله بیرون شدن و علم این بنزدیک خداوند زمانست تاخیرات نفسانی را بدو درگشاده شود مر آن مشکلات را بداند تا حدی از حدود دین مران در را برو برگشایند و اگر آن مشکلات مرحدی را از حدود دین افتد مادت تایید از خداوند زمان علیه السلام طلبد و بگفتن این قول خویشتن تواندکوشیدن و آن پوشیده بروگشاده شود و اگرگشاده نشود از عجز خویشتن داند و اقرار کند که آنکس که او چنین مشکلات را داند سزاوار باشد که خلق بدو باز گردند اندر مشکلات نفسانی و این بیان شافی است مرمومن را والسلام.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه 1 بیت

(گوئیم) که از ناصرخسرو قبادیانی وجه دین 52

1. (گوئیم) که صلوه دادن بر رسول فرمان برداریست مر خدای تعالی را از بهر (آنکه ) خدایتعالی میگوید قوله تعالی : ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما همیگوید خدایتعالی و فرشتگان او همی صلوه فرستند بر رسول و ای آنها که گرویده اید صلوه دهید برو و سلام کنید سلام کردنی بسیار و خبر است از رسول علیه السلام که گفت لا تصلوا علی صلوه بترا گفت بر من صلوه دم بریده مدهید اصحاب گفتند یارسول الله صلوه دم بریده کدام است گفت آنست که بگویند اللهم صل علی محمد (و نگویند)و علی آل محمد پس صلوه واجب است دادن بر رسول در وقت یاد کردن مرو را چنانکه (او خود) گفته است اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و صلوه بزبان تازی از پس رفتن باشد و مر (اسب) پیشرو را سابق گویند و آن را که از پس دیگری رود چنانکه از پی بهیچ سو نیاید مصلیگویند و در تفسیر صلوه هر گروهی سخنی گفته اندکه صلوه از خدای بر رسول رحمت است و از فرشتگان استغفار است و از امت دعاست مر رسول را و بدین تفسیر راست نیاید که همی من صلوه دهم بر رسول و همی فرشتگان و شما ای مومنین صلوه دهید (از بهر ) آنکه چون ما صلوه دهیم بدین فرمان که ما را گفت و این لفظها که نوشته شد که بگوئید چنان است که گفته باشیم خدایرا که تو بر رسول صلوه ده و این از ما آن باشد که آنچه خدایتعالی ما را فرمود که شما بکنید ما مرو تبارک اسمه و تعالی جده را گوئیم که تو بکن آنچه ما را همی فرمایی و نیز روا نباشد که ما مر رسول را مرتبتی خواهیم که آن مرورا نیست که مرتبت او سوی خدایتعالی بیش از آنست که نفوس ما را طاقت آن باشد کز آن بر اندیشیم و چون درست است که رسول علیه السلام شفیع ماست سوی خدایتعالی محال باشد که ما مرورا بدین دعا از خدایتعالی شفاعت خواهیم و نیز گوئیم فرمان رسول علیه السلام (چنانست) که گوئیم ای خدا تو این صلوه بر رسول چنان ده که بر جد او ابراهیم دادی (و) چون محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم خاتم و سید پیغمبرانست محال باشد که ما مرو را آن خواهیم که خدای مر ابراهیم را داده است چه او شریفتر از همه پیغمبرانست سخت بسیار پس تاویل صلوه بر رسول و آل رسول آنست که بدانی از پس او باید رفتن بفرمانبرداری اساس و مر اساس را بفرمانبرداری امام و مر امام را بفرمانبرداری حجت بباید شناختن و تنزیل را بتاویل و مثال را به ممثول بباید پذیرفتن و از محسوس بر معقول دلیل گرفتن و این فرمان از خدایتعالی بدین رویست تا مومنان اعتقادکنندکه متابعت فرزندان رسول که امامان حق اند واجب است همچون متابعت رسول و فرمانبرداری حدود فرمانبرداری امام است و فرمانبرداری امام فرمانبرداری اساس است و فرمانبرداری اساس فرمانبرداری ناطق است و فرمانبرداری ناطق فرمان برداری خداست تعالی جده و مومنان باید که از پس یکدیگر روند اندر راه دین تا پیوسته شوند از حد فرودین بحد برین و آن تسلیم بحق باشد از پس رفتن براستی و مومن مخلص آنست که نماز خویش را بصلوه بر رسول علیه السلام آراسته دارد و بداند که نماز بی صلوه روا نیست و معنیش آنست که دعوت حق جز بمتابعت فرزندان رسول که امامان حق اند روا نیست و صلوه را که بزبان بگوید معنیش را بداند که آن سپس رفتن باشد مر فرمان ناطق را و اطاعت اساس و امام و حجت را بنفس و مال و تن تا فرمانهای خدایتعالی را (که) بزبان رانده است کار بسته باشد تا رستگار باشد انشا الله تعالی.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه 1 بیت

گوئیم بتوفیق از ناصرخسرو قبادیانی وجه دین 53

1. گوئیم بتوفیق خدایتعالی که رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم این قول را بسیار خوش فرمود گفتن مومنان را بهر وقت که شدت و رنجی پیش آید و خبر است از و علیه السلام که مرین قول را گفت: کنز من کنوز الجنه علموها صبیانکم و امیطوا عنهم و ساوس الشیطان و هو اجسه گفت این گفتار لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیمگنجی است از گنجهای بهشت بیاموزانید این گفتار را مرکودکان خود را و پاک کنید وسواسهای دیو را و فریب او را و تفسیر این قول آنست که گوئیم هم از امر و توانائی نیست مر ما را مگر خدایراست که او بلند و بزرگ است و حول اندر لغت تازی گرفته است از سال از بهر آنکه چون سال بر چیزی بگذرد بردرستی و راستی آنچیز مردم لختی ایمنی یابند و حول نیز گردانیدن باشد و تاویل اینقول آنست که گوینده چون این بگوید آن خواهد که گشتن است و جدا افتادن مرشک و شبهت را از نفس مومن و بدان فریبها و مکر مخالفان دین نگنجند بمیان خلق و نیز گوید توانایی نیست مرا اندر دور کردن آن از نفس خویش و پرهیز داشتن از بی باکی و دلیری مگر بخداوند تالیف و تاویل که ایشان بفرمان خدایتعالی ایستاده اند در دین بدانچه خدایتعالی حدود او را صفت کرد که العلی العظیم و بدان مر عقل کل را خواهد که برتر از همه حدود است و صفت او برتر از همه صفات است و اندر نماز تسبیح سجود گفته شود که سبحان ربی الاعلی و بحمده از بهر آن گفت که او برتر است از همه حدود و صفت دیگر عظیم است و آن نفس کل است چون شدت نفسانی (و) عقلانی پیش از رسته شدن معانی کتاب و شریعت است و مشکل شدن طریق حق بوقت نایافتن مر حدود دین را چون مومن این سخن بگوید معنی آنست که مرین شدت و نادانی را گردانیدن ما را طاقت نیست مگر بصاحب جزیرت من که مرو را اندر زمین محل خداوند تاویل است که صفت او عظیم است بتائید خداوند زمان علیه السلام که او را اندر زمان خویش محل خداوند دور است که صفت او علی است این است تاویل این قول که یاد کرده شد .
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت