36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی

اول: جمال او، زیرا هر چه کمال جمال او بیشتر، لذت نظر به او بالاتر است. ,

دوم: محبت و دوستی به او، زیرا که هر چه محبت عاشق بالاتر و عشق او افزونتر است لذت بهجت او از وصال، اقوی و اتم است. ,

سوم: به ظهور جمال معشوق و وضوح آن، زیرا لذت دیدن معشوق در تاریکی یا از دور یا از پس پرده نازکی کمتر است از دیدن او در روشنایی و نزدیک بی پرده و حجاب. ,

چهارم: به پریشانی خاطر عاشق و گرفتاری به آلام و غمهایی که دل او مشوش داشته باشد، زیرا که لذتی که آدم صحیح، و مطمئن خاطری که هیچ فکری بجز وصال و ملاقات معشوق ندارد از وصال او می برد هرگز ترسناک مشوش یا بیمار متألم یا کسی که دل او مشغول فکر مهمی است نمی برد پس کسی که محبت او اندک باشد و معشوق را از دور در تاریکی ببیند و به جهت شغلی از امور خود دل او پریشان باشد یا در جامه او عقربهای بسیار باشد که او را بگزند، اگر چه فی الجمله را از دیدار معشوق می یابد اما لذات او نسبتی ندارد به لذت عاشق دل از دست داده که محبت او به نهایت رسیده باشد و بجز یاد معشوق هیچ فکری نداشته باشد و معشوقه را در روز روشن بی پرده ملاقات کند پس همچنین لذت معرفت خدا در دنیا با وجود حجاب بدن و پرده تن و گرفتاری مشاغل دنیویه اگر چه همان تدبیر بدن خود باشد و تسلط مار و عقرب طبیعت از گرسنگی و تشنگی و غضب و حرص و شهوت و حبس در چاه طبیعت اصلا نسبتی ندارد با لذت لقاء و مشاهده در وقتی که همه اینها مرتفع گردد پس عارف به خدا چون در دنیا از عایق و مانع خالی نمی تواند بود ممکن نیست که بهجت صافی و لذت کامل از برای او حاصل شود. ,

و این صفت خبیثه از جمله مهلکات عظیمه و منافی ایمان، بلکه شعبه ای است از شرک به خداوند رحمن دنیا و آخرت بنده از آن ویران و پریشان می گردد و از این جهت خداوند منان در مذمت کسانی که چشم به غیر او دارند می فرماید: «و لله خزائن السموات و الارض و لکن المنافقین لا یفقهون» یعنی «خزانه های آسمان و زمین، ملک خدا است و لیکن منافقین برنمی خورد و طمع از این و آن دارند» و می فرماید «إن الذین تدعون من دون الله عباد امثالکم» به درستی که آنچنان کسانی را که می خوانید غیر از خدا جماعتی هستند مانند شما عاجز و بی دست و پا» و نیز می فرماید «ان الذین تعبدون من دون الله لا یملکون لکم رزقا فابتغوا عند الله الرزق و اعبدوه» به درستی که «کسانی را که غیر از خدا می خوانید روزی شما در دست ایشان نیست پس روزی را از نزد خدا بطلبید و بندگی او را کنید» و در اخبار داود علیه السلام وارد است که «ای داود هیچ بنده ای از بندگان من دست به دامن کسی از بندگان من نزد که من ندانم که از دل به او امیدوار است مگر اینکه اسباب آسمان ها را از پیش روی او قطع می کنم و زمینی که در زیر قدم او است بر او خشمناک می گردانم و باک ندارم به هر وادی که هلاک شود» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر که طلب عزت کند به واسطه بندگان، خدا او را ذلیل می سازد» و منقول است که «در تورات نوشته است: ملعون است هر که اعتماد او به انسانی مثل خود باشد» پس سزاوار مومن آن است که دامن همت بر میان زند و نفس خود را از صفت خبیثه خلاص سازد و به تحصیل ضد آن، که توکل است پردازد. ,

بدان که ریا بر چند قسم است، زیرا که یا در اصل ایمان است، یا در عبادت است، یا در غیر اینها. ,

اما قسم اول: عبارت است از:اظهار شهادتین به زبان، با انکار در دل و این قسم کفر و نفاق است و در ابتدای اسلام شیوع داشت و لیکن در امثال این زمان کم یافت می شود بلی در این زمان بسیار می شود که کسی در دل، معتقد به بعضی از ضروریات دین، مثل بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و معاد جسمانی و بقای تکلیف نباشد ولی از خوف شمشیر شریعت، اظهار آن نکند و اظهار اعتقاد نماید و این نیز از جمله کفر و نفاق، و صاحب آن از دایره دین و اسلام خارج، و در آتش جهنم مخلد است و صاحب کفر و نفاق، خواه از قبیل اول باشد یا ثانی، از کافر آشکار بدتر است، زیرا آن، جمع میان نفاق و کفر هر دو کرده است. ,

و اما قسم دوم: که ریا در عبادات باشد بر چند نوع است: اول آنکه: با وجود آنکه اعتقاد به خدا جل جلاله و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد در اصل عبادات واجبه خود ریا کند، مثل اینکه در خلوت، تارک الصلوه و تارک الصوم و تارک الزکوه باشد و چون در حضور مردم اتفاق افتد نماز بخواند و اگر در ماه مبارک رمضان صبح تا شام در مجمعی بایدش بود روزه بدارد و اگر کسی بر مال زکوتی او مطلع گردد از ترس مذمت آن شخص، زکوه بدهد و در حضور مردم با والدین خود حسن سلوک بجا آورد، و در غیاب مردم، با ایشان بی ادبی و بدسلوکی نماید و بر این قیاس این شخص اگر چه در زمره کفار محسوب نباشد ولیکن بدترین اهل اسلام در نزدیکترین ایشان به کفار است دوم آنکه: در عبادات واجبه خود مرتکب ریا نگردد و لیکن در اصل عبادات مستحبه ریاکار باشد، مثل اینکه: در خلوت نوافل شبانه روزی و نماز شب و روزه های سنتی را به جا نیاورد اما در حضور مردم رغبت به این افعال داشته باشد و مثل این است بلند گفتن تسبیح و تهلیل در مجالس و همچنین در عیادت بیماران و مشایعت جنازه به قصد ریا و این شخص، اگرچه از شخص اول بهتر است و لیکن باز هالک و با اول در شرک شریک است سوم آنکه: ریا در وصف عبادات کند نه در اصل آنها، مثل اینکه رکوع و سجود و سایر افعال نماز را در حضور مردم به قصد حصول اعتبار بهتر بجا آورد و از آنچه در خلوت می کند و مثل اینکه در تعزیه یا ذکر حدیثی گریه به او دست دهد اشک خود را پاک نکند به قصد آنکه مردم او را ببینند، و امثل اینها و صاحب این مرتبه نیز هالک، و به نوعی از شرک متبلاست. ,

و اما قسم سوم، که ریا در غیر عبادت باشد، پس یا در مباحات است، مثل تنظیف لباس، از برای اینکه مردم او را پاکیزه دانند یا پوشانیدن عیبی از بدن خود تا مردم او را متصف به آن ندانند، و امثال آن یا در محرمات است، و آن پنهان داشتن گناهان و عیوب خود است، تا مردم او را فاسق ندانند. ,

بدان که هر کسی چنان پندارد که او خدا را دوست دارد، بلکه گاه است گمان کند که او را از همه چیز دوست تر دارد و این مجرد پندار و محض غرور است و فی الجمله دوستی هم اگر باشد سزاوار نام محبت نیست و محبت بنده از برای خداوند متعال علاماتی چند دارد: ,

اول: آنکه طالب لقاء و شایق مشاهده و عیان بوده باشد و چون وصول به آن بر مردن موقوف است مشتاق مرگ باشد، و مرگ بر او گوارا باشد، و اصلا مرگ بر او گران نباشد و چگونه بر دوست حقیقی ناگوار است که به کوی دوست خود مسافرت نماید که به وصال او برسد و از این جهت بعضی از اکابر دین گفته است: ,

3 «لا یکره الموت الا مریب لان الحبیب لا یکره لقاء الحبیب»

یعنی مرگ را کراهت نمی دارد مگر کسی که دوستی او مجرد دعوی باشد، زیرا دوست ملاقات دوست را مکروه نمی دارد. ,

ضد این فراموشی و غفلت، محاسبه و مراقبه است و محاسبه آن است که در هر شبانه روزی وقتی را معین نماید که در آن وقت به حساب نفس خود برسد، و طاعات و معاصی خود را موازنه نماید پس اگر آن را مقصر یافت در مقام عتاب و خطاب درآورد والا شکر پروردگار نماید. ,

و مراقبه آن است که همیشه متوجه خود و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که معصیتی از او صادر نشود و واجبی را ترک ننماید. ,

و بدان که اجماع امت منعقد است و از کتاب الهی و اخبار ثابت است که در روز قیامت محاسبه بندگان به دقت خواهد شد و مطالبه حبه و مثقال از اعمال را خواهند کرد. ,

چنانچه خدای تعالی می فرماید: «و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا تظلم نفس شیئا» یعنی «می گذاریم ترازوهای عدل را در روز قیامت، پس هیچ نفسی ظلم کرده نمی شود به هیچ چیز» و می فرماید: «و ان کان مثقال حبه من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین» یعنی «و اگر به قدر خردلی از اعمال ایشان بوده باشد آن را به حساب خواهیم آورد» و دیگر فرموده است: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» یعنی «هر که به قدر ذره ای عمل خیر کند آن را خواه دید و به قدر ذره ای از هر که عمل شر سرزند به آن خواهد رسید» و دیگر می فرماید: «فو ربک لنسئلنهم اجمعین عما کانوا یعملون» یعنی «قسم به پروردگار تو از همه ایشان سوال خواهیم کرد از آنچه می کنند» و در احادیث بسیار وارد شده است که «در روز قیامت از هر کسی سوال می کنند: عمری که به تو داده شد در چه آن را صرف نموده؟ و دیگر از بدنی که به او عطا شده است که آن را در چه کار کهنه کرده؟ و از مالی که داشته است از کجا تحصیل کرده؟ و به چه مصرف رسانیده؟». ,

چون فضیلت صفت محبت و شرافت آن را یافتی پس هان، هان، سعی کن تا این گوی از میدان بربایی و به این افسر کرامت مکرم گردی. ,

2 به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی که سودها کنی ار این سفر توانی کرد

بدان که طریق تحصیل محبت خدا و تقویت آن دو چیز است: ,

اول: دوام فکر و ذکر، و مداومت بر یاد خدا، و تفکر در عجایب صنع و غرایب ملک او و در صفات کمالیه و نعوت جمالیه و جلالیه و در آنچه آماده و مهیا نموده است از نعمای غیر متناهیه در دنیا و آخرت و در آنچه عطا کرده است از وجود جمیع ضروریات و لوازم آن و مناجات با او در خلوت و مواظبت نمودن بر عبادات و طاعات به شرطی که اینها بعد از کم کردن علایق دنیویه و پاک ساختن خانه دل از مشاغل بوده باشد و سعی در پرداختن دل از محبت غیر او، زیر دل، حکم ظرفی دارد و زیاده از یک چیز در آن نمی گنجد «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه» یعنی «خدا از برای هیچ کس در اندورن او دو دل قرار نداده است» «قل الله ثم ذرهم» یعنی «بگو خدا، و همه کس را ترک کن». ,

ایفه پنجم: مغرورین از اهل عبادتند و ایشان نیز اقسام بسیارند: ,

بعضی وسواس در ازاله نجاست بر ایشان غالب شده، و راضی به طهارت آنچه به فتوای شریعت مقدسه پاک است نمی گردند و احتمالات بعیده که موجب نجاست شود فرض می کنند و چون پای مال و شکم به میان آمد، به هر وضعی که باشد آن را حلال می سازند بلکه بسا باشد حرام محض را می خورند، و محملهای بعیده از برای حلیت آن بیان می نمایند و حال اینکه این احتیاطی که در نجاست دارند اگر بر عکس می شد و در اکل مال می بود به دینداری نزدیکتر بود. ,

و بعضی دیگر، در وضو وسواس می کنند و اسراف در ریختن آب می نمایند و گاهی مبالغه در تخلیل و تطهیر اعضا را از حد می برند و بسا باشد که این قدر احتیاط را در غسل، که اهم است، نمی کنند بلکه گاه است در نماز و سایر عبادات، که وضو به جهت آنهاست، اصلا احتیاطی به جا نمی آورند، و در مکان نماز و جامه خود که صحت نماز بر حلیت آنها است، مطلقا احتراز نمی کنند. ,

و گروهی دیگر در امر نیت وسواس می کنند و شیطان چنان بر ایشان غالب شده، که نمی گذارد نیت صحیحی از ایشان به عمل آید و ایشان را مشوش می سازد، تا فضیلت وقت و ثواب جماعت از ایشان فوت گردد و آن را مکرر می کنند و در تکبیره الإحرام، احوال غریبه به جا می آورند و همین احتیاط در اول نماز است و بعد از آن غافل می شوند و در هیچ جزئی دیگر از نماز احتیاط نمی کنند، و حضور قلبی ندارند و گمان می کنند که کار نیکی می کنند. ,

و اما علاج کراهت از مذمت نیز از آنچه مذکور شد، معلوم می شود و خلاصه آن، آنکه آن شخص که تو را مذمت می کند اگر در آن مذمت صادق است، و غرض او پند و نصیحت است، پس چه جای کراهت و دشمنی است بلکه سزاوار آن است که از مذمت او شاد شوی و او را دوست خود دانی و سعی کنی در ازاله آن صفت مذمومه از خود و چه قبیح است که کسی عداوت کند با کسی که او را هدایت و نصیحت می کند. ,

2 به نزد من آن کس نکو خواه توست که گوید فلان چاه در راه توست

3 چه خوش گفت آن مرد دارو فروش شفا بایدت داروی تلخ نوش

و اگر قصد او ایذا و نکوهش تو است باز سزاوار نیست که تو آن را مکروه شماری و بغض آن شخص را به خود راه دهی، زیرا اگر تو به آن عیب جاهل بودی او تو را آگاهانید و اگر غافل بودی تو را متذکر ساخت و اگر متذکر آن بودی، قبح آن را به تو نموده به هر تقدیر نفع او به تو رسیده نه ضرر و اگر در آن مذمتی که کرده دروغ گفته باشد و تو از آن بری باشی، پس اولا، بدان که مذمت و افترای او کفاره گناهان تو است و به عوض آن ثوابهای او از نامه اعمالش به دیوان تو نقل می شود، و چه از این بهتر که بی آنکه زحمتی کشی گناهان تو ساقط، و ثواب از برای تو حاصل می شود، و آنکه مذمت تو را کرده مورد غضب الهی گردد علاوه بر این، به تجربه ثابت، و اخبار و آثار شاهد است بر اینکه هر که میان خود و خدا از عیبی خالی باشد، به عیب گوئی دیگران مرتبه او ساقط نمی شود و مذمت کسی به او ضرر نمی رساند چنان که مشهور است که: «سر بی گناه، به پای دار نمی رود» بلکه، غالب آن است که آن عیب گو در نظرها بی وقع، و در میان مردم رسوا می گردد. ,

بدان که توبه کنندگان از جهت وفای به توبه و عدم آن بر چند قسم اند: ,

اول آنکه از همه معاصی توبه کند و به توبه خود تا آخر عمر ثابت بماند، و دیگر از او گناهی سر نزند مگر خطاهای بسیار جزئیه که غیر معصوم خالی از آنها نیست و چنین توبه، توبه نصوح است و صاحب نفس مطمئنه است. ,

دوم آنکه از گناهان کبیره توبه کند و اصول طاعات و عبادات را به جا آورد اما خالی از همه گناهان نباشد و گاهی هفوه یا از روی سهو و غفلت، نه به محض عمد و قصد تمام، گناهانی چند از او صادر گردد و چون به گناهی چند اقدام نماید ملامت نفس خود کند، و تأسف و ندامت بسیار خورد و ثانیا عزم کند که دیگر پیرامون مثل آن نگردد و قرار دهد که از آنچه باعث گناه می شود اجتناب لازم داند و صاحب آن، صاحب نفس لوامه است و خیر او بر شرش غالب است و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به آن اشاره فرموده است مجمل آنچه را که گفته است این است که «خوبان شما کسانی هستند که بسیار به فتنه می افتند و بسیار توبه می کنند و چنین شخصی از درجه اعتبار توبه ساقط نیست». ,

سوم آنکه توبه کند و مدتی بر توبه خود ثابت و مستقیم باشد و پس از مدتی در بعضی از گناهان شیطان و نفس اماره بر او غالب شوند و از دفع آنها از خود عاجز شود، و از روی عمد و قصد مرتکب آن گردد و اما با وجود این، مواظبت بر طاعات نماید و اگر گناهانی را که قدرت بر آن نداشته باشد تارک باشد و همچنین در بعضی گناهان، عنان نفس خود را بگیرد و بعد از ارتکاب آن گناه هم قصد توبه از آن را بکند و بگوید: امروز و فردا توبه از آن خواهم کرد و لیکن نفس، هر روز او را فریب دهد و گوید: فردا توبه کن و به این سبب، توبه او تأخیر افتد و صاحب این درجه را صاحب نفس مسئوله خوانند و امید نجات به چنین شخصی نیز هست. ,

و آن عبارت است از طلب کردن اعتبار و منزلت در نزد مردم به وسیله افعال خیر و پسندیده، یا آثاری که دلالت بر صفت نیک کند و مراد از آثار داله بر خیر، افعالی است که خود آن فعل، خیر نباشد و لیکن از آن، پی به امور خیر توان برد، مثل اظهار ضعف و بی حالی به جهت فهمانیدن کم خوراکی و روزه بودن یا بیداری شب و مثل آه بی اختیار کشیدن به جهت اظهار اینکه به فکر خدا، یا احوال روز جزا افتاده است، و امثال اینها. ,

و همه اقسام ریا شرعا مذموم، بلکه از جمله مهلکات عظیمه و گناهان کبیره است و بر حرمت آن، اجماع امت منعقد، و آیات و اخبار یکدیگر را متعاضد است. ,

پروردگارعظیم در کتاب کریم می فرماید: «فویل للمصلین الذینهم عن صلوتهم ساهون الذینهم یراون» یعنی «وای بر نمازگزارانی که در نماز خود مسامحه و سهل انگاری می کنند آنچنان کسانی که ریا می کنند و طاعت خود را به جهت ثنا یا فایده دیگر از فواید دنیا به جا می آورند» و در مقام مذمت جمعی می فرماید: «یراون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا» یعنی «می نماید اعمال خود را به مردم و یاد نمی کنند خدا را مگر اندک» از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که فرمودند: «به درستی که بدترین چیزی که به شما می ترسم شرک اصغر است عرض کردند که شرک اصغر چیست؟ فرمود: ریا خدای عزوجل در روز قیامت وقتی که جزای بندگان را دهد به ریاکاران می فرماید که شما بروید پیش کسانی که از برای ایشان ریا کردند، و ببینید که آیا جزای شما در نزد ایشان هست یا نه» و نیز از آن حضرت منقول است که «خدای تعالی فرمود: هر که عملی بجا آورد که غیر مرا در آن شریک سازد، همه آن عمل از غیر است، و من نیز از آن عمل بیزارم» و نیز آن حضرت فرمود که «خدا قبول نمی فرماید عملی را که در آن به قدر ذره ای از ریا باشد» و نیز فرمود که «در روز قیامت، ریا کار را به چهار نام می خوانند، و می گویند: ای کافر! ای فاجر! ای غادر! ای جابر! عمل تو فاسد، و اجر تو باطل شده تو را امروز در پیش ما نصیبی نیست، برو امروز مزد خود را از آن کس بگیر عمل از برای او می کردی» «روزی آن سرور گریست گریستنی شدید، عرض کردند که چه چیز شما را گریانید؟ فرمود: به درستی که بر امت خود ترسیده ام از شرک، آگاه باشید که ایشان نخواهند پرستید بتی را و نه خورشید و ماه را و نه سنگی را و لیکن در اعمال خود ریا خواهند کرد» و فرمود «به زودی بیاید بر امت من زمانی که باطنهای ایشان خبیث، و ظاهرهای خود را نیکو کنند به جهت طمع در دنیا، و نمی خواهند از آن ثواب پروردگار را، دینشان ریاست، و خوف خدا در دل ایشان جای ندارد و فرو می گیرد عقاب خدای ایشان را پس خدای را می خوانند خواندن کسی که غرق شده باشد دعای ایشان به اجابت نمی رسد» و در «رعده الداعی» از جناب نبوی مروی است که «خدای تعالی پیش از آنکه آسمان ها را خلق کند، هفت فرشته آفرید، و بر هر فرشته ای موکل فرمود که به عظمت خود آن آسمان را فرو گرفت و بر هر دری از درهای آسمان ها فرشته ای را دربان کرد، پس فرشتگانی که حافظان و ضابطان اعمالند عمل بنده را می نویسند از صباح تا شب و بعد از آن، آن عمل را به بالا می برند تا اینکه فرمود: فرشتگانی که حافظان اعمالند، عمل بنده را بالا می برند که مشتمل است به روزه و نماز و قفه و اجتهاد و ورع، و آن را آوازی باشد چون آواز رعد و با آن درخشندگی و روشنی باشد مانند روشنی خورشید و با آن عمل، سه هزار فرشته باشند، پس حفظه، با آن فرشتگان می روند و از آسمان ها می گذرند تا نزد فرشته ای که بر آسمان هفتم موکل است، آن فرشته می گوید بایستید و بزنید این عمل را به روی صاحبش و بزنید آن را بر جوارح و اعضای او، و دل او را قفل کنید من فرشته حجابم منع می کنم هر عملی را که از برای خدا نباشد به درستی که مراد صاحب این عمل، خدا نبوده و جز این منظور او نبوده که در نزد امرا بلند مرتبه شود و در مجالس، ذکر او را کنند و آوازه او در شهرها منتشر گردد و پروردگار من امر فرموده که نگذرم عمل او از من درگذرد به سوی غیر من دیگر فرمود و نیز حفظه بالا می برند عمل بنده را مبتهج و مسرور به آن عمل، از نماز و روزه و زکوه و حج و عمره و خلق نیکو و خاموشی و ذکر بسیار، و ملائکه آسمان ها و آن هفت ملکی که که بر هفت آسمان موکلند جملگی مشایعت آن عمل را می کنند تا آنکه از همه حجابها در می گذرد و در نزد خدای عزوجل می ایستند پس گواهی می دهند از برای آن بنده که چنین عملی می کند خدای تعالی می فرماید که: شما حافظان عمل بنده منید و من نگاهبانم بر آنچه در باطن اوست، به درستی که این بنده من مرا اراده نکرده به این عمل، یعنی مرادش از این عمل، تحصیل رضای من نبوده و غیر مرا در نظر داشته، پس بر او باد لعنت من پس همه فرشتگان می گویند: بر او باد لعنت تو و لعنت ما و جمله آسمان ها و ساکنان آنها بر او لعنت فرستند» و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که «نگاهداری عمل، مشکل تر است از انجام دادن آن عرض کردند که چگونه است نگاهداری آن؟ فرمود که مردی صله به جا می آورد و از برای خدا انفاق می کند و به غیر از خدا احدی را منظور ندارد پس ثواب پنهانی آن عمل از برای او ثبت می شود و بعد از آن در نزد مردمان، آن عمل را ذکر می کند، ثوابی که نوشته شده بود محو می شود و ثواب عمل آشکارا که کمتر است از پنهانی به جهت او نوشته می شود بار دوم که آن عمل را ذکر می کند آن ثواب نیز محو می شود و ریا در نامه عمل او ثبت می گردد» و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «در بیان قول خدای تعالی که «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا» فرمود: مردی عمل خیری می کند که خالص از برای خدا نیست، بلکه غرض او ستایش مردمان است و خواهش دارد که مردم آن را بشنوند پس این است آنچنان کسی که شرک آورده است در بندگی پروردگار خود پس فرمود هیچ بنده ای نیست که عمل خیر خود را پنهان کند و روزگاری از آن بگذرد مگر اینکه خدا آن را ظاهر می سازد و هیچ بنده ای نیست که عمل بد خود را پنهان گرداند و روزگاری از آن بگذرد مگر این که خدا را آشکار می کند» و فرمود: «چه می کند یکی از شما که عمل خوب از برای او ظاهر می سازد و فعل خود را پنهان می کند اما به باطن خود رجوع نمی کند تا بداند که چنین نیست» و فرمود «هر که عمل اندکی از برای خدا بکند، خدا آن را بیش از آنچه کرده ظاهر می سازد و هر که عمل بسیار از برای ریا و مردمان کند و در آن بدن خود را به تعب اندازد و شبها به بیداری به روز آورد خدا نمی گذارد مگر اینکه اندک نماید در نزد هر که بر آن مطلع می گردد» و در مذمت ریا و بدی آن همین قدر کافی است که دلالت می کند بر اینکه آن شخص مرائی، حضرت آفریدگار جل جلاله را پست تر و حقیرتر شمرده از بندگان ضعیف او که نه نفعی از ایشان متمشی می گردد، و نه ضرری چون شکی نیست که هر که در یکی از عبادات پروردگار قصد ستایش و پسندیدن بنده ای از بندگان او را کند چنین گمان دارد که قدرت این بنده به برآوردن مطالب او از خدا بیشتر است و رضاجوئی او از خوشنودی خدا بهتر است و کدام استخفاف به پروردگار عالم از این بالاتر است «نعوذ بالله منه». ,

آثار ملا احمد نراقی

36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی