بدان که از ملا احمد نراقی معراج السعادة 203
1. بدان که «ظلم» در اصل لغت، به معنی کار بی جا کردن، و تعدی نمودن از حد وسط است و ظلم به این معنی، جامع همه رذایل، و ارتکاب هر یک از قبایح شرعیه و عقلیه را شامل است و این، ظلم به معنی اعم است.
1. بدان که «ظلم» در اصل لغت، به معنی کار بی جا کردن، و تعدی نمودن از حد وسط است و ظلم به این معنی، جامع همه رذایل، و ارتکاب هر یک از قبایح شرعیه و عقلیه را شامل است و این، ظلم به معنی اعم است.
1. روز قیامت را به یاد آور و زمان مواخذه را در نظر بگیر و خود را در حضور پروردگار خود ایستاده بین و مستعد جواب ظلم و ستم بر بیچارگان شو و جواب آنها را مهیا کن.
1. و بدان که ظلم و ستم، مذموم، و فاعل آن در دنیا و آخرت معذب و ملوم است و همچنین هر که اعانت کند ظالمی را در ظلمی که می کند، یا راضی به فعل و عمل او باشد، یا سعی در خدمات برآمدن مقاصد او کند، او نیز مثل ظالم است در گناه و عقوبت.
1. و مخفی نماند که ضد ظلم به این معنی، عدالت به معنی اخص است و آن عبارت است از بازداشتن خود از ستم به مردمان، و دفع ظلم دیگران به قدر امکان از ایشان و نگاهداشتن هر کسی را بر حق خود.
1. و اما فواید دنیویه عدالت از آن بیشتر که به دستیاری خامه، شرح آن توان داد و در دفتر و نامه بیان آن را توان نمود و چند فایده آن قلمزد خامه دو زبان می گردد.
1. چون شئامت ظلم و ستم، و فضیلت صفت خجسته عدالت معلوم شد، بدان که از برای صفت عدالت، آثار و لوازمی چند است که طالب این صفت را از آنها چاره نیست و عدالت بدون آنها متحقق نمی شود و ادای دین عدل و رعیت پروری، و قضای حق جهانداری و دادگستری موقوف بر رعایت آن امور است.
1. بدان که مکرر مذکور شد که معالجه امراض نفسانیه، به معجون مرکب از علم و عمل است پس دفع صفت خبیثه ظلم، و کسب فضیلت عدالت، به علم و عمل می شود.
1. صفت چهارم: ترک اعانت مسلمین و عدم اهتمام در امور ایشان است و منشأ این صفت، اگر عداوت یا حسد باشد، از رذایل قوه غضبیه خواهد بود و اگر باعث آن، کسالت، یا بخل، یا ضعف نفس باشد از نتایج قوه شهویه محسوب خواهد شد.
1. ضد این صفت، اهتمام داشتن در قضاء حوائج مسلمین، و سعی در اعانت و برآوردن مهمات ایشان است و این، از صفات شریفه، و ثواب به جا آوردن آن بی حد و نهایت است.
1. صفت پنجم: کوتاهی و مسامحه کردن در امر به معروف و نهی از منکر پیچیده شود، و اساس آن برچیده شود، آیات نبوت از میان مردم برطرف، و احکام دین و ملت ضایع و تلف می گردد و جهل و نادانی عالم را فرو می گیرد و ضلالت و گمراهی ظاهر می شود و آثار شریعت رب العالمین فراموش،و چراغ آیین سید المرسلین خاموش، فتنه و فساد شایع، و ولایت و اهل آنها نابود و ضایع می گردند و از این جهت است که می بینی و می شنوی که در هر روزگاری که قوی النفس دینداری که حکم او نافذ و جاری بود، از علمای صاحب دیانت، یا امرای صاحب سعادت از پی این کار دامن همت بر میان زد، و در راه دین و آئین از ملامت و سرزنش مردمان أندیشه نکرد، همه مردمان به طاعات و مبرات راغب، و تحصیل علم و عمل را طالب شدند و برکات از آسمان بر ایشان نازل، و خیر دنیا و آخرت ایشان را حاصل شد و در هر زمانی که عالم عاملی، یا سلطان عادلی همت بر این امر خطیر نگماشت، و این کار عظیم را سهل انگاشت، امر مردم فاسد، و بازار علم و عمل کاسته گشته مردم به لهو و لعب مشغول، و به هوا و هوس گرفتار، و خودسر شدند و یاد خدا و فکر روز جزا را فراموش، و از باده معاصی و ملاهی مست و مدهوش گشتند.
1. بدان که ضد کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر، سعی و اجتهاد در آنها است و این از اعظم شعائر دین، و اقوای علامت شریعت و آئین است و آن مقصد کلی است از بعثت أنبیا و أوصیا، و نایب گردانیدن متدینین از علمائی که مدار گردش آسیای جمیع ادیان است و اختلال آن موجب بازماندن آن از دور آن است و از این جهت مدح و ترغیب به آن در آیات و اخبار بی پایان رسیده، و امر به آن شده.
1. و مخفی نماند که آنچه از آیات و اخبار مذکوره، و سایر آیات عدیده، و اخبار متواتره مستفاد می شود این است که امر به معروف و نهی از منکر بر هر فردی از افراد مکلفین واجب است و این مطلب، مورد اتفاق جمیع علمای شیعه و سنی است به این معنی که امر کردن به واجبات، و نهی کردن از افعال محرمه، وجوب دارد و اما امر به مستحبات، و نهی از امور مکروهه، واجب نیست، بلکه سنت است و وجوب امر به واجب و نهی از حرام چهار شرط دارد: